شربافی کاشان

ایمیل پرینت

بنابر گفته‌های چند نفر از استادكاران، پيدايش اين حرفه به زمان حاكميت اسكندر مقدونی برمی‌گردد كه نسل به نسل به امروز رسيده‌است. به استناد منابع ومآخذ، ورود ابريشم به ايران مربوط به زمان اشكانيان و نيز تربيت كرم ابريشم در ايران شايد به قبل از انقراض ساسانيان برسد. در عصر سلاجقه به موازات ترقی عظيمی كه در همه صنايع پديد آمده بود، شربافی به حداكثر رونق و ترقی بی‌ سابقه‌ای نایل گرديد. در زمان صفويه، شربافی بيش از ساير صنايع دارای دستگاه و كارگربوده‌است و با وجود تمام سختی‌ها، رنج و زحمت كار، یکی از پر رونق‌ترين و پردرآمدترين حرفه‌ها بوده كه به وسيله آن عده زيادی امور زندگی خود را می‌گذراندند. گفته می‌شود اين صنعت، یکی از حرفه‌های بومی كاشانی است كه از زمان‌های بسيار دور همراه با قالی‌بافی در كاشان معمول شده است. همچنين نقل می‌كنند، كه شربافی از اين شهرستان به اصفهان، يزد و ديگر مناطق برده شده است. با اين تفاوت كه مواد اوليه شربافی در كاشان از ابريشم و پنبه ولی شربافی مناطق ديگر اغلب از پنبه است كه به پارچه آن«فانتزی» می‌گويند.

«شر» در فرهنگ لغات فارسی به معنی، موی انسان يا حيوان است و شرباف به معنی، موتاب و  موی تاب كسی است كه پارچه را از موی يا ابريشم می‌بافد. اما خود شربافان، شربافی را به گونه‌های ديگر  تعريف می‌كنند. به یک روایت چون شربافی یکی از پرمشقت‌ترين و سخت‌ترين شغل بوده، آن را به سختی، مشقت، رنج و زحمت تعبير می‌كنند.در گذشته به روایت دیگر در گذشته كه شربافی از رونق خاصی برخوردار بوده، شربافان و كارگران پس از فراغت از كار دچار سرگيجه می‌شده‌اند به طوری كه، تصور می‌كردند شهر به دور سرشان می‌چرخد كه بر اثر كثرت استعمال اصطلاح «شهر به دور سر چرخيدن» به تدريج شهر به شر تغيير يافته‌است. همچنين می‌گويند، چون اين حرفه با رنج و زحمت زيادی همراه بوده آن را برای خود «شر» می‌دانسته‌اند. درگذشته به اين حرفه و هنر باستانی «جولاهی» هم می‌گفته‌اند، كه در قرون اوليه اسلامی «شربافی» ناميده شده‌است. به طوركلی شربافی، بافت نوعی پارچه يا دستمال ابريشمی يا فانتزی چهارگوش در اندازه‌های مختلف است، كه بيش‌تر مورد استفاده مناطق كردنشين ايران و قسمتی از خوزستان و برخی اقشار آذربايجان و نيز كشورهای حوزه خليج فارس و عراق قرار می‌گيرد.

شاردن فرانسوی می‌گويد: «اساس ثروت و حيات مردم كاشان از صنايع نساجی و ابريشم‌بافی و تهيه قطعات زربفت و نقره‌بافت تشكيل شده‌است. در هيچ یک از نقاط ايران، مصنوعات و منسوجات مخمل، ساتن، تافته ابريشم، قطعات زربفت، نقره‌بافت، زری‌های گل‌دار و ساده و ابريشمی بيش‌تر از كاشان و حومه آن تهيه نمی‌شود.»

مواد اوليه:

همان طور كه گفته شد، ابريشم ماده اوليه شربافی است. ابريشم مورد نياز شربافان بيش‌تر از نواحی گيلان و مازندران تهيه می‌شده‌است. البته خود كاشان و نطنز از مراكز ابريشم كشی و توليد تخم نوغان بوده‌اند. گفتنی است در اواخر سلسله قاجار، فردی به نام ميرزا ماشاءا.. ريسمانچی، تخم نوغان را از رشت به نطنز آورد و طرز پرورش كرم ابريشم را به مردم آموخت. او پيله توليد شده را از توليد كنندگان می‌خريد و به رشت می‌برد. اما با گسترش پرورش كرم ابريشم به تدريج كارگاه‌های ابريشم‌كشی در اين شهرستان داير شد و ابريشم توليد شده را در بازار كاشان به خامه فروشان فروختند. اكنون شرباف، ابريشم مورد نياز خود را از دلال‌ها، واسطه‌ها و خامه‌فروش‌ها می‌خرند و آن را تحويل كارگاه‌های رنگرزی می‌دهند.

تابندی:

 پس از رنگرزی، ابريشم را تابندی می‌كنند؛ يعنی ابريشم یک‌لا را دولا می‌كنند. اين كار را پنج تا شش نفر كه مهارت و تجربه خاصی در امر تابندی دارند، انجام می‌دهند. برای تابندی كلاف‌های ابريشم را به محيطی باز و وسيع می‌برند و چند ميخ چوبی را در فواصل معين به ديوار می‌كوبند و ابريشم را باز كرده با حركت رفت و آمد آن را دولا كرده به روی ميخ می‌اندازند و در نهايت نخ دولا شده را كلاف پيچ كرده به كارگاه شربافی برمی‌گردانند. همان افرادی كه ابريشم را تابندی می‌كنند، در گوشه‌ای از كارگاه ابريشم را به اصطلاح «چله شو» يا آهار می‌دهند. مواد اوليه آهار آميخته‌ای از نشاسته و سريشم است، كه برای هر كيلو ابريشم نيم كيلو سريشم و یک كيلو نشاسته مورد نياز است. برای تهيه محلول آهار، نخست سريشم را در آب حل كرده آن را می‌جوشانند و نشاسته را با افزودن آب در تغار خميرمی‌كنند و خمير را ورز می‌دهند. بدين صورت كه هر دو نفر به نوبت در كنار تغار و در مقابل هم می‌ایستند و نشاسته را مشت کرده و می‌چرخانند سپس به دیواره تغار می‌زنند، بدين وسيله محلول آن ساخته می‌شود.هنگام آهار هر كدام یک كلاف يا به اصطلاح لنگه ابريشم را برداشته به طور هماهنگ و همزمان با فشار مضاعف در محلول فرو می‌برند و هرشخص كلافی را كه  وارد تغار كرده برمی‌دارد و تا بالای سر خود بالا آورده، دوباره به محلول برمی‌گرداند. چند مرتبه اين كار را تكرار می‌كند تا كاملا به محلول آغشته شود. مرحله بعدی آبگيری است. در اين مرحله هر دو نفر یک كلاف آغشته به محلول را بر می‌دارند و در دو طرف تغاری كوچک‌تر در مقابل هم می‌ايستند و كلاف را برخلاف جهت يكديگر می‌تابند. برای اين‌كه با قدرت بيش‌تری بتوانند كلاف‌ها را بتابند، ميل چوبی كوتاهی را در دو طرف كلاف می‌اندازند و به همان صورت برخلاف جهت يكديگر می‌تابانند تا آخرين قطرات محلول از آن خارج شود.

 

تصوير  مرحله دوم آبگيري

پس از آبگيری كلاف يا لنگه‌های ابريشم را، به اصطلاح «افشون » می‌كنند. در اين مرحله هر چند نفر به حالت دو زانو روی فرش می‌نشينند. هر نفر یک كلاف را برداشته به زمين می‌كوبد، فشار می‌دهد و می‌مالد و هر از گاهی كلاف را تا بلندای دست خود بالا می‌آورد به زمين می‌كوبد كه اين كار باعث می‌شود، ابريشم حالت چسبندگی خود را از دست بدهد.

پس از اتمام مراحل آهار، آبگيری و افشون، كلاف‌های ابريشم را كمی تاب داده به دور خود می‌پيچند و آن‌ها را در تغار نهاده روی آن را می‌پوشانند. صبح روز بعد قبل از طلوع آفتاب كلاف‌ها را داخل نايلون گذاشته و براي پيچيدن به مكانی می‌برند كه عمل تابندی را انجام می‌دهند. در اين مكان ديوار طويلی كه در معرض تابش نور آفتاب نباشد، برمی‌گزينند. در ارتفاع یک متری از سطح زمين، ميخ‌ها و ميله‌های چوبی به ديوار می‌كوبند. دو نفر، دو طرف كلاف را می‌گيرند و سر نخ كلاف را كه به وسيله نخ ديگر به نام دربند به دور كلاف بسته شدت باز می‌كنند و به ميل چوب اولی می‌اندازند و در حالی كه به جلو حركت می‌كنند، چند نفر در وسط قرار می‌گيرند تا هر مقدار از نخ كه باز شود روی چوب‌های دندانه‌داری كه به ديوار كوبيده شده، بياندازند. پس از باز كردن چند كلاف و پر شدن دندانه‌ها، شروع به قلمبک پيچی می‌كنند. بدين صورت كه ابريشم را به تناسب تعداد تارهایی كه بايد در بافت یک دستمال به كار ببرند، به دور قلمبک می‌پيچند. برای اين كارهر دو نفر به طور هم‌زمان، نخست وسط قلمبک را خيس می‌كنند و مجموعه سر نخ تارهایی كه بايد در كنار هم قرار بگيرند را چند دور به محل خيس شده می‌پيچند و ادامه آن را به صورت چپ و راست به دور قلمبک می‌پيچند. وزن هرلنگه ابريشم، معادل یک كيلوگرم است. گفتنی است هر لنگه برابر هفت قلب نخ است و هر قلب از 80 تار ابريشم تركيب يافته است؛ كه اين 80  تار به دور یک قلمبک پيچيده می‌شود و تعداد لنگه يا قلب‌هایی كه در یک دستگاه انداخته می‌شود، بستگی به نقش ونگار، نوع و اندازه كار دارد.

دستگاه شربافی:

دستگاه شربافی، از نوع دستگاه‌های وردی و ركاب‌دار است كه تقريبا بيش‌تر قسمت‌های آن از چوب ساخته شده‌است. اين دستگاه به طور افقی در ارتفاع یک متری از سطح زمين به وسيله دو چوب ضخيم و تنومند به دو پايه ديوار طرفين آويزان می‌شود. به طوركلی برای راه اندازی یک دستگاه شربافی هفت نفر دخالت دارند:

-نجار يا خراط، از آنجایی كه بيش‌تر اجزا و قطعات اين دستگاه از چوب ساخته می‌شود، وی  نقش اساسی در ساخت قطعات و راه اندازی آن ايفا می‌كند.

-شخصی كه دستگاه را داير می‌كند.

-دفتين‌ساز.

-شانه‌ساز.

-چله‌دوان، افرادی هستند كه مراحل تاببندی و آهار را انجام می‌دهند.

-طراح و سربند، استادكارانی كه نخ را بر اساس طرح و نقشه مورد نظر از ورد و شانه می‌گذرانند.

-بافنده.

هما‌ن‌طور كه گفته شد، اين دستگاه از اجزا و قسمت‌های مختلفی تركيب يافته كه در صورت عدم هر یک از اجزا از كار می‌افتد. در سطور زير نام و اصطلاحات اين اجزا، جزیيات فنی و نيز نحوه اتصال و قرار گرفتن آن‌ها در دستگاه بيان می‌شود.

-دسک: دو تخته چوب بزرگ که ما بين دو پايه ديوار كل دستگاه را به حالت معلق نگه می‌دارد.

-ميل چوب: دو ميل فلزی كه به دو انتهای دستک كوبيده شده است و به عقب و جلو تحرک دارد.

-باوه: دو بازوی چوبی، که چوب مكعبی شكل كلفت و سنگين وزن به نام«دفتين » به آن پيچ و مهره شده‌است.

 -شانه: وسیله دندانه دار وسط دفتین که چله از آن رد می‌شود.

-جعبه: دو جعبه مكعبی شكل روی دو انتهای دفتين که ماكوی حامل نخ یا پود با حركتی رفت و برگشت در آن‌ها داخل و خارج می‌شود. اين قطعه اخيرا به دستگاه افزوده شده و از زمانی كه اين جعبه‌ها به دستگاه اضافه شده، نحوه بافت دستگاه به «چک‌بافی » معروف شد. به همين علت به دستگاهی كه دارای اين دو جعبه باشد، دستگاه چک‌بافی هم می‌گويند.

-موشک: دو وسیله چوبی كوچک در ته دو جعبه.

 -فرانسيس: تكه چرمی که در شكاف روی هرموشک با ميخ محکم شده‌اند و هنگام بافت، سر تيز ماكو به آن ضربه می‌زند.

-ورد: ورد، قسمتي از دستگاه است كه با جابجا شدن و پايين و بالا رفتن بر روی پارچه نقش و طرح می‌اندازد. هر ورد از مقداری نخ چله و دو ميل چوب خيزران به نام «جوجه » ساخته می‌شود، كه از دو نيمه بالا و پايين تركيب می‌يابد. هر دستگاه چهار ورد دارد که در كنار دفتين به طور موازی و افقی معلق و توسط تعدادی قرقره و وسیله‌های چوبی خراطی شده به نام«ساز»، در مقابل دفتين و شانه آويخته می‌شوند.

-تيرساز: تير چوبی است در بالای دستگاه بر روی دو دسک که چهار عدد قرقره در فواصل معين توسط ريسمانی محكم آويخته شده‌اند.

 -قرقره: صفحه مدور چوبی هستند، كه هركدام در شکاف ميل چوبی كوتاه به نام«عروسچه » می‌چرخند. عروسچه‌ها توسط ريسمانی كه به قسمت بالای آن بسته شده، به تیرساز آويزان شده‌اند.

-شفتيرک: چوب مكعبی شكل، که توسط ريسمانی محکم به نام پاييزک به هر یک از جوجه‌های پايينی وردها آويخته شده‌است.

-پاتخته: چهار قطعه چوب مكعبی شكل که در زیر دستگاه توسط تسمه چرمی به حلقه فلزی وسط هرشفتيرک متصل شده‌است. در زير دستگاه گودال يا پاچالی حفر شده كه انتهای پاتخته‌ها توسط ميله فلزی باريک درچاک كنده چوبی كه در عمق پاچال نصب شده، تحرک دارد. در وسط چاک كنده برآمدگی كه به آن «ناف » كار می‌گويند، ايجاد شده است. گفتنی است كه اتصال كل اجزا دستگاه بر اساس اين برآمدگی ترازمی‌شود.در دوطرف ناف كار دو پاتخته مشابه یک پدال به جوجه ورد وصل هستند. بنابراين هر ورد، یک پدال دارد كه هنگام بافت مطابق طرح و نقشه با پاهايشان پدال‌ها را فشار می‌دهند.

  منجنیق: تير كلفتی که در در سقف كارگاه مابين دو ديوار قرار دارد. به اين تير تعدادی قرقره چوبی شیاردار به سرتاسر آن نشانده شده كه روی شيار هر كدام انبوهی از نخ يا تار می‌گذرد.

چله‌كشی:

برای چله‌كشی مقداری از تارهای ابريشم دور قلمبک را باز می‌كنند و قلمبک‌ها را در لبه پاچال كه در زير منجنيق حفر شده، می‌چينند. مجموعه نخ هر قلمبک را از روی شيار قرقره‌های منجنيق می‌گذرانند و ادامه آن را به سوی ورد و شانه می‌برند. گفته شده كه گذراندن تار و چله از ورد و شانه، كار طراحان است. برای اين كار طراح و همدستش در جلو و عقب ورد می‌نشينند وطراح مجموعه سرنخ یک قلمبک را كه به هم پيوند داده شده، رشته رشته جدا می‌كند و به محل اتصال دو حلقه ورد وارد می‌كند و وردست در طرف ديگر نخ را بيرون كشيده به ميله چوبی به نام «بنی » گير می‌دهد تا تارها كشيده، سفت شده و از ورد خارج نشوند. پس از اين كه تمام تارها را از وردها گذراندند، آن‌ها را وارد دندانه‌های شانه می‌كنند. معمولا  از هر دندانه شانه، تعداد چهار نخ می‌گذرد كه اين تعداد به تناسب طرح و نقشه متغير است. در پشت شانه، تارها را به هم گره زده و توسط ميل فلزی در شكاف طولی تير چوبی به نام« نورد » جای می‌دهند. نورد در جلوی دستگاه بين دو پايه ديوار در جای خود به جلو و عقب می‌چرخد که معمولا پارچه بافته شده را به دور خود جمع می‌كند. برای متوقف كردن آن ميله كوتاه‌تری به نام« درانداز » را در یکی از سوراخ‌های چپ و راست آن فرو برده به پايه ديوار گير می‌دهند. پس از اين كه تار يا چله را از ورد و شانه عبور دادند و به نورد متصل كردند، چله اضافی را كه از دور قلمبک باز شده، به جای خود برمی‌گردانند و قلمبک‌ها را به طور معلق به منجنق می‌آويزند. برای اين كه چله كشيده و سفت باشد، كيسه‌ای پر از خاک يا شن به نام كيسه «كونه كار » را به انتهای هر قلمبک می‌آويزند.

پود و پودگذاری:

پود يا در اصطلاح شربافان «باف »، نيز از جنس ابريشم است كه پس از رنگرزی و بارگيری آن را به وسیله چرخ ماسوره پيچی يا چرخچه به دور ميله ميان تهی به نام ماسوره می‌پيچند. برای گذراندن پود از خلال چله ماسوره را در ماكو يا به اصطلاح «مكو » می‌گذارند. گفتنی است، ماكویی كه در گذشته به كار برده می‌شده تقريبا یک دوم ماكوی امروزی بوده كه توسط خراط ها و نجارهای دوره‌گرد و محلی ساخته می‌شده‌است.

 اين ماكو كه در گذشته با دست از ميان چله می‌گذراندند تا چند سال پيش مورد استفاده قرار می‌گرفته؛ اما از زمانی كه جعبه و موشک به دستگاه قديمی اضافه شد و به تعبير ديگر دستگاه «چک باف» شد، ماكوهای ضايعاتی شركت مخمل و حرير كاشان جايگزين ماكوی قديمی شد.

 
   


به هر حال در موقع بافتن، بافنده با پاهايش پاتخته يا پدال‌ها را بر اساس طرح و نقشه فشار می‌دهند كه با اين كار یک ورد بالا كشيده می‌شود و مقدار تارهایی كه به اين ورد متصل شده از بقيه چله فاصله گرفته، فضا ايجاد می‌كند. در اين فرصت ماكو را چه با دست و چه از طريق چک با ضربه‌های موشک از یک طرف چله به طرف ديگر چله پرتاب می‌كنند كه در هر مرحله به نوبه خود پاتخته‌ها را فشار می‌دهند و ماكوی حاوی ماسوره و پود را از خلال چله رد می‌كنند و یکی دو بار دفتين را بر لبه كار زده پود را به چله می‌بافند.

مکان‌های وابسته به شربافی ،كارگاه هايی است با سقف‌های سر پوشيده خشت و گلی که چند متری از سطح كوچه پايين‌تر واقع شده‌اند. در ورودی اين كارگاه‌ها چوبی، خيلی كوتاه و كوچک است. قد پاره‌ای از درها بيش از  یک متر نيست طوری كه با كمر خميده وارد كارگاه می‌شوند. شربافان می‌گويند دليل كوتاهی درهای اغلب كارگاه‌ها اين است، كه بافندگان و كارگران با تعظيم و احترام به مكان شغل و حرفه حاضر شوند و نيز در برابر كارگاهی كه به وسيله آن امرار معاش می‌كنند، خود را كوچک كنند.