پوشاک بلوچستان
- Hits: 22218
- دسته: مهارت دست بافته های سنتی
بررسيهاي پوشاك در بلوچستان نشان ميدهد، دورههاي تاريخي تاثيرات بسياري بر فرهنگ پوشاك منطقه گذارده است. ما در اينجا دو مقطع تاريخي بزرگ داريم. يكي دوران كهن يا باستان است و آن را دوره قبل از اسلام نيز ميناميم. دوم دوران اسلامي است كه ميتوان آن را با توجه تاثيرپذيري فرهنگي در حكومتهاي وقت به گونهاي مجرد مورد توجه قرار داد.
در ارتباط با بررسي و پژوهش پوشاك بلوچستان که متاثر از دو مقطع تاريخي بزرگ است و از ويژگيهاي اين سرزمين كهن به شمار ميآيد؛ زيرا نميتوان به سادگي نكات مطرح شده در ارتباط با پوشاك اين منطقه را با ساير نقاط ايران مشابهت داد.
به طور خلاصه تاريخ بررسي پوشاك اين منطقه در ارتباط با دورههاي تاريخي ذيل است:
- دوران باستان كه شامل دورههاي فرهنگ ماد، فرهنگ هخامنشي، فرهنگ اشكاني (پارتي)، فرهنگ ساساني.
- دوران اسلامي، شامل دورههاي خلافت اموي و عباسي (تاثير فرهنگ اسلامي و لباس عربي)، دوره صفاري، دوره غزنويان، سلجوقيان و خوارزمشاهيان (متاثر از ماوراشهر و تركهاي شرق ايران).
- دوره تيموري و مغول (مهاجرتها و تاثيرپذيري از فرهنگ ايلات وعشاير).
- دوره صفويه.
- دوره زنديه و افشاريه (تاثير فرهنگ لُر و شمال خراسان).
- دوره قاجار (تاثير فرهنگ قجر و تركمن).
- دوره معاصر (فرهنگ غربگرايي و گرايش به فرهنگ فرهنگهاي بيگانه).
آنچه مسلم است، اقتباس از انواع البسه در طول تاريخ معمول بوده است و همواره اقوام حاكم و مغلوب از آداب و سنتها و فرهنگ يكديگر بهرهمند شدهاند. ولي شواهدي كه عنوان مستندات تاريخي در اختيار داريم، نميتواند تماما منعكس كننده واقعيتها و روند صحيح زندگي مردم و اقوام در روزگاران كهن باشد. با عنوان مثال حجاريهاي تخت جمشيد، طاق بستان و امثالهم بايد در ارتباط با هنرهايي باشد كه در خدمت حكومتهاي وقت عرضه شده است و نشانگر مراسم، تشريفات و سياستهاي آن دوران است. گزنفون ميگويد: كوروش لباس مادي را از اين نظر انتخاب كرده كه عيب پوش بود و لباس قومي از همان لباس پارسي دامن چيندار كه آن را آنقدر بلند ميگرفتند كه براي پوشيدن پاها تا حد زيادي مزاحم راه رفتن نباشد.
ميتوان گفت پيراهن مادي، يك پوشش بلند شبيه به پيراهنها بلند در بلوچستان است كه به زانو ميرسيد و در نقوش تختجمشيد با سه نوع يقه گرد، يقه سه گوش و يقه راسته، ديده شده است. نوع سوم آن فقط در يك نقش برجسته مشاهده شده است.
همچنين مدارك بسياري در ارتباط با انواع ارخالق و جليقه از دوران هخامنش تا زمان حال وجود دارد كه شباهتهاي بسياري با يكديگر دارند، كه در اين ارتباط مُهري است از مردي در حال شكار شير، شكارچي دامن يك راستهچين پوشيده و دور دامن داراي تزيينات است و جليقهاي كه دربردارد نيز داراي دو رديف تزيينات و جلو باز است. شبيه اين جليقه در مهر ديگري مشاهده ميشود كه شكارچي و ارابهاي ايستاده است و درختان نخل نشانگر آب و هواي منطقه است. با اين توجه شايد بتوان گفت، جليقه خاص مناطق سردسير نيست بلكه بستگي به جنس و كاربرد آن دارد. زيرا اكنون نيز گونههاي از آن را در مناطق مختلف بلوچستان مشاهده كنيم و اسامي مختلف باسكت bâskat و واسكت vâskat مورد استفاده قرار ميگيرد. حتي نوع راهراه آن كه از برشهاي عمودي پارچه تهيه ميشود وجود دارد، با اين تفاوت كه جيببها و دكمههاي بر روي آن دوخته ميشود. كلمه واسكت يا باسكت تغيير شكل يافته waistcoat است كه نشانه از حضور بيگانگان در مقطع كوتاهي از تاريخ اين منطقه است.
همچنين در ارتباط با سير تغييرات و دگرگونيهاي فرهنگ پوشاك، ميتوان با اشارات تاريخي و مسايل بسياري را با استناد با انواع كلاهها، دستارها، سربندها و پاپوشها مطرح ساخت كه ارتباط فرهنگ با دوران كهن را مطرح ميسازد.
پوشاك و پاپوش:
بلوچستان شامل حوزههاي فرهنگي متعددي است كه با يكديگر تفاوتهاي فراواني دارد كه آن را به دو منطقه شمالي و جنوبي تفكيك نمودهايم: كه بهطور خلاصه به شرح ذيل ميباشد: (البته در هر قسمت موارد ديگر نيز رواج دارد كه قابل بحث ميباشد)
پوشاك بانوان :
سرپوشها:
تكو taku: روسري مستطيل شكلي است، كه پس از دولا كردن آن را بر سر مياندازند. جنس آن از پارچههاي مختلف است و تا روي آرنج را ميپوشاند.
سريکsarik : شبيه تکو میباشد ولی از نظر سوزن دوزی متفاوت است.
تنپوشها:
پيراهن يا جامگ jâmag :در اين مدل پيراهن قطعهاي كه دو قسمت جلو پشتش را بههم متصل ميكند و در حقيقت در طرفين واقع است به نام «تك tak» خوانده ميشود. در يقه و چاك روي سينه را نيز زيگ zig يا زيح zih گويند و پيشسينه سوزندوزي شده را زيح zih مينامند. در ضمن قطعه پارچه مثلثي شكلي كه در زير آستين دوخته ميشود«كشك kašak »نام دارد. دور يقه را «زي چنگ zičenk» نامند و جيب روي لباس را گومبتان goambtân گومتان goamtân، گوپتان goptân و گوبتان gobtân ميگويند
شلوار را پاجامك pâjâmak مينامند. به دم پاي شلوار پاچك pâčak اطلاق ميشود و ليفهاش را «تي پگ nipag» يا نيپان nipân خوانند. قطعه پارچه وسط اين شلوار به خشتك xeštek يا مان گوش mânguš شهرت دارد
پاپوشها:
دزدك: كفشي دستدوز است، كه به هنگام راهرفتن توام با صداي خاص بود. آن را عروسها به پا ميكردند و بعد از آن نيز در جشنها و ميهمانيها مورد استفاده قرار ميگرفت.
سواس soâs: نوعي دمپايي است كه از برگ درختان خرما آن را ميبافند.
پوشاك مردان:
سرپوشها:
سرپوشها: كلاه برهاي به شكل قايق است. اين كلاه از پوست بره دوخته ميشود و مخصوص افراد مرفه و دامادهاست.
كلاه نخي: اين كلاه را از پارچه نخي ميدوزند و روي آن را براي زيبايي با نقوش گوناگون سوزندوزي مينمايند.
تنپوشها:
لنگ يا لانكي: lânki و يا مسر mosar پارچه مستطيل شكلي است كه آن را مردان بر روي دوش مياندازند. گاه آن را چون عمامه به سر ميبندند.
جامگ و شلوار يا پيراهن شلوار: سن پوشش اين لباس از دو سالگي آغاز ميشود. كودكان آن را بدون شلوار بر تن ميكنند. در قديم دور يقه و سرآتين و چاك سفيد دست دوزي ميكردند. پيراهن مردانه كرته korte يا چارتكه ناميده ميشود داراي دو نوع يقه است، يكي يقه مولوي و ديگر يقه پيرمردي است كه متداول مردان است آستين اين پيراهنها معمولا مچ دارد ولي آستين روحانيان راسته و فاقد مچ ميباشد تا چندي پيش قد پيراهن تا سر زانو بود، اما بلندي آن اكنون 10 تا 15 سانتيمتر زير زانو ميرسد.
شلوار: شلوار مردان را پاجامك pâjâmak مينامند. افراد مرفه آن را بسيار گشاد ميدوختند به گونهاي كه گاه تا 35 متر پارچه براي دوخت لازم داشت. در قديم به دم پاي اين شلوار نقش و نگار انداخته با دست سوزندوزي ميكردند و آن را چكن cakan ميناميدند. بند شلواري كه از آن ميگذارد به آهنجك âhenjag آهنجك âhenjak و يا شلواربند معروف است. پيرمردان و افراد مسن بند شلوار سفيدرنگ بر شلوار ميكشند. جوانان بندهايي را كه در انتها با گلهاي ابريشمي به نام پل pol زينت داده شده بر شلوار ميبندند.
پاپوشها:
رببد rabab اين كفش تختي از لاستيك كهنه ماشين داشت. رويه آن با بندي پارچهاي به دور پا محكم ميشد.
كتوك kauek : كفشي است كه تخت آن از چوب تشكيل شده و بندهايي از جنس پشم دارد.
تمامي قسمتهاي لباس كودكان و نوزادان مشابه لباس بزرگترهاست.
پوشاك در طبقات اجتماعي:
نقش طبقاتي در پوشاك مردان و زنان كاملا محسوس است و اين بدان معنا نيست كه طراحي و دوخت آنها با يكديگر تفاوت بسيار داشته باشد. اين تفاوتها بيشتر در جنس پارچهها و تزيينات لباس خلاصه ميشود، به خصوص در سوزن دوزيهاي مربوط به زنان بلوچ كه در بعضي موارد تفاوت بهاي بسياري با يكديگر دارد.
هنر سوزن دوزي:
سوزندوزي هنري است كه در بسياري از اقوام و طوايف جهان به گونههاي متفاوت مرسوم است و نميتوان آن را خاص ايران و كشورهاي شرق دانست، ولي آنچه كه مسلم است تكنيك كار سوزندوزي در كشورهاي شرقي و آسيايي با كشورهاي غربي تفاوت بسيار دارد. اين تفاوتها بيشتر در ارتباط با حاشيهدوزيها و نقش سايهها و يا موتيفهايي است، كه در هر قوم و طايفه به گونهاي سنتي معمول بوده و از نسلي به نسل ديگر انتقال يافته است.
كي از زيباترين و فنيترين سوزندوزيهاي ايران، اختصاص به منطقه بلوچستان داد. سوزندوزي، هنر زنان و دختران بلوچ است كه به گونهاي هنرمندانه در زمان فراغت بدان ميپردازند
مراكز سوزندوزي:
ايرانشهر، چانف čânf اسيكه espake فنوج fan – nuj سورميچ surwmič شهريانچ šahre – yânč گوانگ govâng نكوچ nokač
ابزار كار و مواد اوليه:
سوزندوزي به شيوه سنتي ابراز كار چنداني نميخواهد. مهمترين ابزار آن سوزن، انگشتانه و قيچي است. پارچه، نخ و گاهي قطعات كوچك آينه است.
سوزندوزي از هنرهاي زيبا و كاربردي بلوچستان است كه با دوختهاي سنتي ديگر مناطق ايران كاملا فرق دارد و به آن «بلوچيدوزي» نيز ميگويند در زندگي ساده و دور از تجمل مردم بلوچ، مهمترين وسيله تزيين لباس همين كار است. اين هنر از زندگي و سنتي قوم بلوچ ريشه گرفته است كه آن را مادران هنرمند به دختران خود آموزش ميدهند.
در بلوچستان انواع مختلفي از سوزندوزيها را ميتوان ديد كه توسط دستان ظريف زنان و دختران بلوچ روي پارچه، در نهايت ظرافت و زيبايي دوخته ميشود، پيراهن زنان با چهار قطعه تزيين يافته است. يك قطعه پيش سينه، دو قطعه سرآستين، قطعه ديگري كه در زير پيشسينه به طور عمودي تا پايين پيراهن دوخته ميشود و جيب كه در اصطلاح محلي آن «گومتان» يا «پندول» ميگويند. گا، قطعه عمودي زير پيشسينه به كار نميرود و فقط كنار جيب به طور عمودي با فاصله حاشيهدوزي ميشود. در اين قطعات از طرحهاي هندسي و گاه غيرهندسي مانند انواع گل و بوتهها استفاده ميشود كه طرحهاي غيرهندسي براي تزيين پرده، پشتي، سفره، دستمال و... در برخي از سوزندوزيها كه براي آويختن به ديوار تهيه ميشود. اسامي پيامبر (ص)، ائمه (ع) و يا اسماء خدا و جملات ديني به چشم ميخورد.