آيين های ازدواج در قزوين
- Hits: 15270
- دسته: آیین ها و مراسم مربوط به مراحل گذار
به طور يقين نميتوان براي سنت ازدواج تاريخ شروعي را درنظر گرفت ولي به شکل دورهاي ميتوان شيوههاي گوناگون آنرا تقسيم بندي کرد:1- ازدواجهاي گروهي که در آن هيچ ضابطهاي درخصوص گزينش همسر دايمي وجود ندارد. اين شيوه مربوط به دورههاي بدويت بشر بوده است. 2- ازدواجهاي چند همسري که درآن يک مرد يا زن با چند نفر پيمان ازدواج بسته و زاد و ولد ميکردند. 3- تک همسري که مربوط به دوران اخير بوده و بيشترين سنتها مربوط به اين شيوه ميباشد.
همسرگزيني :
آيينهاي مربوط به همسرگزيني درشهر و منطقه قزوين چون ديگر شهرهاي ايران، يکي و شايد مهمترين و به يادماندنيترين رويداد زندگي افراد را تشکيل ميدهد. از گذشته دور سنتهاي ويژهاي در مراسم مختلف مربوط به زناشويي مورد توجه بوده که بسته به منطقه، با هم اختلافهايي داشته. ولي در مجموع از شباهتهاي بسياري نيزبرخوردار بودهاند. در نهايت تاسف، چگونگي برگزاري مراسم مزبور در زمانهاي گذشته در کتاب و جزوهاي ثبت نشده است و آگاهي کافي برآن وجود ندارد. خوشبختانه با دست يافتن به دو تکنگاري در بايگاني " فرهنگ مردم " امکان آن بهدست آمد، تا آگاهيهاي لازم در اين زمينه ازحدود دو قرن پيش به دست داده شود. نوشته ديگر در اينباره مربوط است به جلد اول مينودر ميشود. شادروان گلريز که خود اهل قزوين بوده در بخش مربوط به " آداب و رسوم معموله در قزوين " به چند مورد درباره مراسم خواستگاري، عقدکنان و عروسي در اين شهر اشاره دارد، که دست کم تا حدود نيم قرن پيش، از رواج لازم برخوردار بوده و بايد بيش و کم هنوز هم با برخي کاستيها بخشي از آن در خانوادههاي ريشهدار شهر، برقرار ماندهباشد. البته اين مربوط به خانوادههايي ميشود که خيلي دچار بلاي " تهران زدگي " نشدهاند و هنوز کم وبيش آيينهاي محلي خود را حفظ کردهاند .
با توجه به اين مقدمه، نخست مي پردازيم به معرفي تک نگاريهاي بايگاني " فرهنگ مردم " و سپس برخي از نوشتههاي شادروان گلريز . آنچه در دومين تکنگاري آمده است با توجه به زمان نوشته آن، که سالها بعد از نوشتههاي شادروان گلريز تنظيم گرديده، ميتواند بيانگر مراسمي باشد که هنوز ميان خانوادههاي سنتگراي قزوين به مورد اجرا در ميآيد.
از مراسم همسرگزيني تا عقد وعروسي در تاکستان، درميانه عهد قاجار:
اين نوشته خلاصه تکنگاري است که يک آموزگار بازنشسته تاکستاني در سال 1346 در سن 72 سالگي بر اساس برخي سندهايي که دردست داشته تنظيم کرده است.
مراسم نامزدي:
پس ازآنکه خانواده عروس و داماد با نامزدي دختر و پسر موافقت ميکردند، ازسوي خانواده پسرمجلسي تشکيل ميشد که خويشاوندان نزديک دو طرف در آن شرکت ميکردند. آنها نظر ميدادند که در جشن اعلام نامزدي چه کساني بايد دعوت شوند. سپس يک نفر خبردهنده به نام " سرپايي" انتخاب ميشد و به مقابل خانه يکايک دعوتشدگان ميرفت و با صداي بلند و بالهجه خاص محلي، آنها را به مراسم دعوت ميکرد. در روز تعيين شده خانواده پسر دستگاه چايي را به خانه دختر ميبردند و از شرکت کنندگان پذيرايي ميکردند. ميهمانان بعد از خوردن چاي و شيريني درباره تعيين ميزان " باشلوق " به گفتگو ميپرداختند. ميزان متوسط باشلوق بنا به نوشته مزبور به موجب قرارنامهاي که نويسنده در دست داشته در سال 1294 قمري در عهد ناصرالدين شاه عبارت بوده از: ده تومان پول، ده من تبريزي آرد، يک چارک روغن، دو چارک برنج، نيم چارک قند و مقدار مناسب گوشت ونخود. اين باشلوق از سوي خانواده داماد ميبايست در اختيار خانواده عروس گذارده شود. قرارنامه مزبور به صورت کتبي نوشته ميشد وبا مهر وامضا چند تن ازحاضران رسميت مييافت. در فاصله شيرينيخوران تا روز عروسي به مناسبت عيدها مخصوصا عيد نوروز از سوي داماد ، هديههايي چون پارچه، صابون، حنا و بعضي تنقلات براي عروس فرستاده ميشد. در مراسمي به نام " عروس ديدني " از سوي داماد چندين زن خانواده به خانه دختر ميرفتند و هريک به قدر امکان از يک قران تا چهار قران به عروس هديه ميدادند.
مراسم عروسي:
مراسم عروسي بعد از دوره نامزدي که گاه ده تا دوازده ماه طول ميکشيد، در چهار مرحله انجام ميگرفت، که هريک نامي خاص و آييني ويژه داشت که عبارت بودند از:
مرحله اول: خريد لباس براي عروس وداماد. از سوي خانواده داماد به خانواده عروس خبرداده ميشد که، براي خريد حاضر شوند. براي اين کار، پدر و مادرعروس با پدر، مادر، خواهر وعمه داماد سوار برمال ميشدند و به قزوين ميرفتند. دو دست لباس سبک وسنگين براي عروس و يک دست لباس براي داماد انتخاب و ميخريدند. براي خواهر وعمه نيز هريک چهار زرع پارچه، به نام خلعت خريداري ميشد. براي عروس گذشته از لباس يک صندوق و يک آيينه و يک دستگاه وسايل حمام ( طاس، فوته" لنگ "و قديفه" حوله " ) از طرف داماد خريداري ميگشت. ازسوي خانواده دختر نيز " به قدر جوابگويي ميزان شيربها" براي دختر جهاز خريده ميشد. بنا برنوشته مزبور وقتي بزاز پارچه را با قيچي پاره ميکرد، مادر دختر و مادرپسر زيرچادر خود، گوشه دستمالشان را گره ميزدند و با لهجه محلي پيش خود اين جمله را ميگفتند : " زمام، دبشت، تااوني شارم، اوني شاري ي " يعني اينکه ( داماد را بستم تا نگشايم نگشايد ).
مرحله دوم: باشلوقبري: پدر داماد چند نفر از خويشان نزديک را به نهار دعوت ميکرد و آنها نظر ميدادند تا چه کساني را براي باشلوقبري خبر کنند. سپس مانند مراسم نامزدي " سرپايي " ميرفت و آنها را دعوت ميکرد. بعد ازخوردن ناهار،آنچه را به موجب قرارنامه قبلي نوشته شده بود، حاضر ميکردند وسپس زرناچي و نقارهزن به نواختن ميپرداختند و آنچه را که در قرارنامه آمده بود، در سيني گذارده و زنها آنها را بر روي سرگذارده پشت سر مردان و نوازندگان به طرف خانه دختر ميبردند و تحويل داده، قرارنامه را ميگرفتند و باطل ميکردند. درآن شب چند تن از ريشسفيدان وسرشناسان، براي شام به خانه داماد دعوت ميشدند، تا درباره کساني که بايد فردا در مراسم روز ائل عروسي شرکت کنند، تصميم بگيرند. سپس مواد و " خرج " سه روزه را به آشپز تحويل ميدادند. وقتي اولين گوسفند را آشپز يا قصاب سر ميبريد، پدرداماد چاقو را از او ميگرفت و به اصطلاح خود آنرا ميبست تا در " شب زفاف " آن را باز کند .معتقد بودند اگر چاقو را باز نکند " داماد از عمل محروم ميماند ".
مرحله سوم: قدک بري و حنابستن دست داماد: اين مرحله در دو روز صورت ميگيرد. روز نخست کساني که توسط سرپايي دعوت شده بودند، به خانه داماد ميآمدند و نهار ميخوردند وسپس باز ميگشتند. روز دوم باز دعوت شدگان به خانه داماد ميآمدند، نوازندگان ساز و دهل ميزدند، جوانان و قهرمانان، به کشتي گرفتن ميپرداختند وسپس به همه نهار ميدادند. خويشاوندان و بستگان نيز که به مراسم دعوت شده بودند هر يک، يک مجموعه قدک يا پارچه خلعتي به خانه داماد ميآوردند. ساعت سه بعدازظهر با تشريفاتي خاص، داماد را به سوي حمام ميبردند درهر يک طرف داماد يک " ساقدوش " که به زبان محلي به آنها " زومابرا" يا " برادرداماد " ميگفتند، قرار ميگرفت. پشت سر داماد نيز فردي به نام بابا قرار داشت. اين سه نفر ازکلاه داماد محافظت ميکردند تا کسي آنرا نربايد. اگر کسي ميتوانست کلاه را بربايد، داماد را جريمه ميکردند و داماد بايد به او ذيل پيچ ( پاپيچ ) بال پيچ ( دست بند ) يا علق چين ( عرقچين ) بدهد. جمعيت از زن ومرد، رقصکنان و شاديکنان همراه با ساز و زرنا داماد را تا حمام همراهي ميکنند. داماد و چند تن از رفقايش به حمام ميرفتند وبعد از بيرون آمدن از حمام در مسيربازگشت به خانه، دربرابر خانه دوستان و خويشان هريک به او " خلعتي " ميدادند که يا چند متر پارچه بود و يا پول. دربرابر خانه، اسفند در آتش ميريختند و داماد وهمراهان به خانه و اتاق نشيمن، که جمعي از ريشسفيدان درآن نشسته بودند وارد ميشدند. دو نفر دست چپ و راست بابا يا پشت سر داماد رو به قبله ميايستادند و شخص بابا با صداي بلند و با لهجه محلي از حاضران ميخواست تابه داماد اجازه نشستن بدهند. " کل جمع مرخص يرا، روما، آني، شن "
در اين وقت از خانه عروس، يک سيني حاوي يک کاسه حنا خيس کرده و دو دستمال قرمز به شکل مثلث با شيريني ( نقل و کشمش ) ميآوردند و در برابر داماد قرار ميدادند. بابا بار ديگر از حاضران کسب اجازه ميکرد، تا دست داماد را حنا بگيرد، حاضران خدا مبارک کند ميگفتند و بابا شروع به حنا گرفتن دست داماد ميکرد و نوازندگان شروع به نواختن ميکردند و زنها نقل برسر داماد ميريختند و پس از حنابندان با دستمالهاي قرمز روي آنرا ميبستند که نبايد تا فرددا داماد آنها را بگشايد.
مرحله چهارم: روز آخر عروسي يا " قباپوشان داماد " .در اين روز نيز ميهمانان درخانه داماد پذيرايي ميشدند و هر يک بعد از خوردن غذا از پنج شاهي تا ده شاهي پول مس يا نقره درون بشقاب ميانداختند به نام مبارک باد. بيشتر ميهمانان جلسه را ترک ميگفتند و معدودي از نزديکان مينشستند. سپس داماد و رفقايش ميآمدند و ميان مجلس ميايستادند. بابا از حاضران اجازه ميخواست، تا داماد قبا به تن کند. بابا قبا را دور سرداماد ميگردانيد، تا به او بپوشاند ولي داماد آنرا نميپوشيد. تا آنکه حاضران هرچه بخواهد انجام بدهند .داماد به مناسبت از بعضي خلعت ميخواست. به بعضي ميگفت که برقصند. از هرکس چيزي طلب ميکرد و حاضران مجبور به انجام آن بودند. بعد که خواستههاي او اجرا ميشد، داماد قبا را ميپوشيد و نوازندگان صداي ساز را بلند ميکردند. در اين موقع بابا " قدک "هايي را که آورده شده بود و به داماد هديه کرده بودند، يک به يک بلند ميکرد و نام آورنده را ميبرد و از او تشکر ميکرد. سپس داماد از اطاق بيرون ميرفت و مجلس براي خواندن خطبه عقد آماده ميگشت. ملا يا آخوند حاضر در جلسه، بعداز ختم صلوات ميخواست تا وکيل پسر و دختر خود را معرفي کنند.وکيل دختر کسي بود از طرف خانواده او که بايد به دختر " بلي فل " يا " پول بلي " و بهعبارت ديگر زير لفظي بدهد و آن عبارت بود از يک ده شاهي يا بيست شاهي. ملا بعد از ختم صلوات و خواندن حمد، خطبه عقد را جاري ميکرد. عقدنامه را در پارچه قرمز ميپيچيدند و زمان آوردن عروس به پدر يا مادر او تحويل ميدادند.
نزديک غروب چند تن از زنان با سينيهاي خالي بر سر، همراه ساز و زرنا به خانه عروس ميرفتند وجهيزيه او را درسينيها قرار ميدادند و به خانه داماد آورده در اطاق مخصوص قرار ميدادند. بار ديگر همراه نوازندگان به خانه عروس باز ميگشتند تا عروس را به خانه داماد بياورند. عروس را آرايش ميکردند و چارقد قرمزي به رويش ميانداختند و به پيشانياش يک قطعه کاغذ براق طلايي رنگ ميچسباندند. سپس يک نفر نابالغ از طرف خانواده داماد مممور ميشد، تا کمر عروس را ببندد. اگر عروس ميتوانست دست به سر آن نابالغ بزند انعام ميگرفت و اگر نميتوانست بايد خلعت بدهد ( جوراب پشمي يا عرقچين ) .سپس يک زن جا افتاده از جانب عروس به نام " ينگي " آيينه بزرگي را روبروي عروس ميگرفت و زني ديگر چراع يا شمعداني را در کنار او دردست ميگرفت. دو نفر ازمردان نيز با شالهاي کمر خود، کمندي ترتيب ميدادند وهر يک يک سرآنرا به دست گرفته آهسته همراه با آهنگ ملايم نوازندگان حرکت ميکردند. عروس پاهاي کوتاه برميداشت و در پيشاپيش او زنان و دختران به رقص و پايکوبي ميپرداختند تا به مقابل در خانه ميرسيدند. در اينجا پسر بچهاي از خاندان عروس در را ميبست و کليد را نميداد تا از طرف داماد به او " داي دلي " بدهند که عبارت بود از مقداري پول. پسر با گرفتن " داي دلي " در را ميگشود و عروس از خانه پدر بيرون ميرفت. چند قدم که دور ميشدند از سوي خانواده داماد کمند را از مردان ميگرفتند و در برابر، عقدنامه را به خانواده عروس ميسپردند و روي يکديگر را ميبوسيدند.
اگر فاصله تا خانه داماد زياد بود عروس را سوار بر اسب ميکردند و دختري را در پشتش سوار ميکردند. او دستش را بر سر عروس ميگذاشت و مراقبت ميکرد تا کسي " لچک " يا چارقد عروس را نربايد. زماني که عروس به مقابل خانه داماد ميرسيد، داماد و برادرانش ازسر در خانه پول يا سيب يا انار به سوي او پرتاب ميکردند و در برابر عروس گوسفنداني قرباني ميکردند. سپس عروس داخل حجله ميشد. ساز و نوا قطع ميگشت و داماد را نيز به حجله ميبردند. چند ساعت بعد که داماد از حجله خارج مي شد ، زن " ينگي " وارد حجله ميگشت و پارچه سفيدي که نشانه بکارت آلوده شده بود، با ذوق وشادي به خانواده داماد نشان ميداد وسپس آنرا با خود به خانه پدر عروس ميبرد تا در آنجا نگهداري شود.
الموت
همسرگزيني: دايره همسرگزيني در نقاط بررسي شده عبارت است از : در حوزه روستا و در حوزه خارج از روستا واز بين اقوام. در گذشته بيشتر از جانب خانواده پدري زن ميگرفتند. به قول اهالي عقد پسرعمو و دخترعمو را در آسمانها بستهاند.
خواستگاري: اين مراسم درروستاي " آوه " و " توان " و " دورچاک " به ترتيب به "يل الک" ( yolalak ) و "راه حيران" و " راه گيران " معروف است. در اين مراسم تعدادي ريشسفيد به همراه پدرومادر پسر و اقوام وي به منزل دختر مي روند و پس از گرفتن جواب مثبت،انگشتر و روسري را به عنوان نشانه وهديه به مادر دختر ميدهند. فقط در روستاي معلم کلايه، در اين روزصحبت از ميزان مهريه و شيربها و صورت خرج بهميان ميآيد و بر روي کاغذ مينويسند. در بقيه نقاط اين گفتگوها در اين شب به ميان نميآيد.
نامزدي:در مراسم نامزدي در روستاهاي آوه، مرگ و توان به ترتيب به آداخليق و نامزدي و شيريني خوران معروف است. از طرف خانواده پسر، روسري و انگشتر به منزل دختر برده ميشود و دختر و پسر رسما نامزد همديگر ميشوند. در روستاي معلم کلايه در اين شب از سوي خانواده داماد يک حلقه و ده هزار تومان پول نقد، روسري، پارچه وشيريني به خانه دختر فرستاده ميشود و مادر و يا خواهر پسر، حلقه را به دست دختر ميکنند که به اين مراسم در اصطلاح انگشتربنان گفته ميشود.
عقد: در روستاي آوه، اهالي براي عقد عروس وداماد ،آخوند از معلم کلايه ميآورند و يا اينکه پسر و دختر را به معلم کلايه ميبرند و به عقد هم درميآورند. سفره عقد معمولاً چيده ميشده و درجلوي عروس آيينه، آب، شيريني و قرآن قرار ميدهند و بر روي سرش قند ميسايند.در روستاي مرگ دختر و پسر را به قزوين ميبرند، و در آنجا به عقد هم در ميآورند. در گذشته از رجايي دشت عاقد ميآورند و در منزل اين اعمال صورت ميگرفت. اما چيدن سفره عقد نه در گذشته و نه در حال مرسوم نبوده و نيست . در روستاي معلم کلايه عروس و داماد را در منزل بر روي دو صندلي مينشانند و بر روي سرشان قند ميسايند. پدرومادر دختر و پسر نيت ميکنند تا بچههايشان خوشبخت شوند. عاقد صيغه عقد را ميخواند وعروس تا سه بار بله را نميگويد تا اينکه از طرف خانواده داماد گوسالهاي به عنوان "پايانداز" به عروس هديه ميکنند و آنگاه عروس بله ميگويد سپس اطرافيان شيريني و ميوه ميخورند.
عروسي :
دعوت: دعوت روز عروسي به صورتهاي زير صورت ميگرفته و ميگيرد:
1- شفاهي: در روستاي آوه، زن از زنان و مرد از مردان به صورت جداگانه دعوت به عمل ميآوردند. در روستاي توان، فرد دعوت کننده کاسهاي پر از کشمش و نخود به صاحبخانه ميداده است وموضوع را بيان ميکرده وصاحبخانه نيز ظرف را با گذاشتن مقداري پول در آن به او برميگردانده است.
2- کارت عروسي: هم اکنون علاوه بر مورد ذکرشده قاصد، کارت دعوت را درخانهها ميبرد.
نشانهها: رنگ لباس عروس در گذشته بيشتر سفيد و قرمز بوده و دستمال کلاغي به رنگ قرمز بر روي سر عروس ميانداختهاند. داماد نيز لنگ قرمز رنگي را به دور گردن خود آويزان ميکرده است. نشانههاي محل عروسي عبارت بود از: صداي ساز ودهل، بازبودن درحياط، بلند شدن دود و بوي غذا از منزل عروسي، رفت و آمد زياد به خانه، لباسهاي الوان و نومدعوين.
محل حجلهگاه:محل حجلهگاه، در گذشته و حال، منزل داماد بوده و هست.
مختصري درمورد عروسي در خانه داماد:
در نقاط بررسي شده به غير از روستاي مرگ، زامابرا يا ساقدوش،داماد را همراهي ميکند. در روستاي مرگ داماد، دو ساقدوش موسوم به دسبرادر دارد. در ضمن يک نفر نيز به عنوان کدخدا راهنماييهاي لازم را ميکند. در گذشته و اکنون بساط ساز و دهل برقرار بوده و هست. در شب عروسي درروستاي توان، پس از صرف شام، ميوه و شيريني، سيني بزرگي به مجلس ميآورند و هر نفر مقداري پول در آن ميگذارد و همزمان با آن ، کسي که سيني را ميگرداند ميگويد : " عروسي پسر فلاني ايشاالله " سپس دهلزن نيز ضربهاي محکم به دهل ميزند.
قابل ذکر است، که ساقدوش داماد از چند روز قبل تا زمان ورود عروس به منزل داماد، همراه داماد است و راهنمايي لازم را ميکند، در ضمن عروس نيز ينگه دارد و ينگه همراه عروس به منزل داماد ميرود.
عروس بران: در روستاهاي آوه و دورچاک بدين صورت است که: عدهاي مرد به منزل عروس ميروند ودرآنجا دختربچه يا ينگه عروس پارچه يا شال قرمز يا سفيد رنگي را که قبلا درميان آن حلوا پيچيده شده، به دور کمر عروس ميبندند وهديه اي به نام حق کندا، از خانواده داماد ميگيرد، و آنگاه اجازه خروج صادر ميشود. در کناردرخانه پدر يا برادر عروس مبلغي را به نام کندانسري از نماينده داماد ميگيرد و سپس دست عروس و داماد را به هم ميدهد. زمانيکه به در خانه داماد رسيدند، گوسفند قرباني ميشود و عروس از ميان سروتن گوسفند وازروي خون حيوان ميگذرد. در اين لحظه داماد بيدرنگ به بالاي پشت بام ميرود و انار و پول خرد بر روي وارد شدگان به خصوص بر روي سر عروس ميريزد. عروس به محض ورود به داخل اتاق، تا هديهاي به نام " پاي انداز " از پدر داماد نگيرد، نمينشيند.
قابل ذکر است که، در منزل عروس برادر کوچک عروس جلوي در را ميگيرد و پس از گرفتن هديه " پشت دري " به خواهرش اجازه خروج ميدهد.
عروسبران در روستاي معلم کلايه و مرگ بدين صورت است، که به محض خروج عروس از منزل خود، پدرش قرآني را بر روي سر او نگه ميدارد سپس دست عروس را برادر و پدر عروس ميگيرند و در پنج قدمي خانه، داماد دست عروس را از آنها ميگيرد و عروس را به منزل خود ميبرد. عروس و داماد در ميان عروسي حق نشستن ندارند و پس از اجازه گرفتن، عروس تا مبلغي از خانواده داماد نگيرد، نمينشيند. داماد نيز با اجازه پدرش مينشيند.
اعتقادات:
1-بهترين روزها براي عروسي پنجشنبه وجمعه است.
2-به محض ورود عروس به داخل منزل داماد، پسربچهاي را دربغلش ميگذارند تا اولين بچهاش پسر شود.
3- عقد پسرعمو و دخترعمو را در آسمانها بستهاند.
ازدواج (تاکستان ):
همسرگزيني: با توجه به مطالات انجام يافته در کليه نقاط بررسي شده حوزه پژوهش، معمولاً موضوع زناشويي و انتخاب همسر حدود دو الي سه دهه پيش به گونهاي بود، که پسر يا دختر در انتخاب همسر آينده خود هيچگونه نقشي نداشتند. وقتي که پسر خانواده پا به سن 16-18 سالگي ميگذاشت، والدين درفکر انتخاب همسر براي او ميشدند. در اين خصوص پدر و مادر گاهي با مشورت پدر و مادربزرگ و ريشسفيد، دختري ازاقوام نزديک و يا طايفه خويش را انتخاب ميکردند. که عمدتا اينگونه انتخابها براساس نجابت، هم طايفه، هم محلهاي، ثروت و اصالت خانوادگي بوده است. با ذکر اين نکته، که فرزندان حق ابراز وعقيده در اين خصوص را نداشتند. يا در پارهاي از موارد بعضي از خانوادهها براي اين منظور با حضور خود پسر، چند تن از دختران محله خود را نام ميبردند و پسر با تکان دادن سر علاقه و نظر خود را ابراز ميکرد. همانطور که در سطور بالا اشاره شد، اگرچه سابقا ازدواجها بيشتر جنبه فاميلي و طايفهاي داشت، اما درمواردي پيش ميآمد که با استناد به اين عقيده که عقد پسرعمو و دخترعمو درآسمانها خوانده شده است، لذا پسرعمو يا دختر عمو را به هنگام تولد به نام يکديگر ميخواندند. يا اينکه دختري را در بدو تولد به هنگام بريدن ناف، به به پسري ازطايفه خود نامزد ميکردند. در هر حال بيشتر ازدواجها ،ازدواج فاميلي بوده است. اما امروزه پدرومادر چندان دخالتي در انتخاب همسر فرزندان ندارند. جوانان خود در کوچه و بازار، مراسمهاي عروسي، سرچشمهها و معابر عمومي همسر آينده خود را انتخاب مينمايند. معمولا پسر پس از ديدن دختر مورد نظر موضوع را به خانواده خود اعلام مينمايد تا به خواستگاري بروند.
خواستگاري: پس از انتخاب همسر آينده براي پسر، که با موافقت پدرومادر و بزرگ طايفه صورت ميگرفت ،ريشسفيدي از سوي خانواده پسر به خانه دختر فرستاده ميشد تا به آنها اطلاع دهد که فلاني جهت خواستگاري به خانه شما خواهد آمد. اما اين موضوع در شهر تاکستان با توجه به اينکه هر محله براي خود طايفهاي داشت موضوع را کدخداي محله پسر، باکدخداي محله دختر يا بزرگ خانواده دختر در ميان ميگذاشت تا پس از موافقت طرفين، موضوع به اطلاع خانواده دختر برسد و گاهي هم فرستاده ازسوي خانواده پسر، يک نفر زن گيسسفيد ميشد. درهرحال اگر خانواده دختر به اين وصلت راضي ميشد اعلام ميکرد، که منزل خودتان است و گرنه به فرستاده اعلام ميکرد از اين موضوع صرفنظر نمايد.
خلاصه پس از اعلام موافقت از سوي خانواده دختر، عدهاي زن به همراه مادر پسر براي ديدن عروس آينده به خانه دختر ميرفتند. عروس نيز با متانت کامل و با آوردن چايي، خود را به آنها نشان ميداد. تا اينکه در يک روز معين ازسوي خانواده پسر، تني از ريشسفيدان اقوام و فاميل براي ناهار دعوت ميشدند تا براي رفتن به خواستگاري رسمي که در شب همان روز انجام ميشود، آماده باشند. پس ازصرف شام مدعوين درخانه پسر جمع شده به اتفاق والدين او و مجمعهاي از شيريني، کله قند، روسري و يک حلقه نامزدي طلا براي عروس، راهي منزل دختر ميشدند. در منزل پدر پس از پذيرايي با چاي ساده از ميهمانان، يکي از ريشسفيدان خانواده پسر باب سخن گشوده و به خانواده دختر ميگفت: چرانمي پرسيد اين چايي براي چيست؟ در اين موقع يکي از بزرگان طايفه دختر ازآنها ميپرسيدند: حال بفرماييد براي چه قدم رنجه فرمودهايد؟ ريشسفيد طايفه پسر اعلام ميکرد، آمده ايم که دختر فلاني را به پسر فلاني بگيريم ويا ميگفتند آمدهايم تا پسر فلاني را براي غلامي قبول نماييد. با اين گفتگوها رشته سخن باز ميشدو با چاي و شيريني مجلس رونق ديگري مييافت. سپس طرفين در رابطه با خرج و مخارج عروسي، مبلغ مهريه، کابين و باشلق به سخن ميپرداختند و هر کدام مبلغي را اعلام مينمود. بالاخره با سرشکن کردن مبالغ توسط ريشسفيدان طرفين، قول و قرار عقد بسته ميشد.
قول و قرار معمولا شامل: خرج عروسي که عبارت بود از: يک بار آرد، يک راس گوسفند، حدود 15 کيلو قند، ده کيلو نخود، دو کيلو روغن، دو بسته چاي و... بر عهده خانواده داماد بود که تا قبل از بردن عروس بايد اقلام فوق را تهيه و به خانواده عروس تقديم ميکردند. مضاف بر موارد ياد شده، پرداخت مبلغي به عنوان باشلق است که در سابق ميزان آن حدود صد تومان بود. در حاليکه امروزه به پانصد هزار ريال افزايش يافته است. در مواردي نيز در همين مجلس مبلغي از باشلق به خانواده دختر پرداخت ميشد. همچنين در اين مجلس مبلغ مابين " مهريه " که معمولا از اموال منقول و غير منقول چون ملک زراعي يا پول بود، مشخص ميگرديد. لازم به ذکر است که، امروزه مهريه در نقاط روستايي در حدود يک ميليون تومان و در نقاط شهري به پنج ميليون تومان ميرسد.
مراسم قند سينديرما: درهرحال پس از رسيدن به توافق، مراسم قندسينديرما( قند شکستن ) در نقاط بررسي شده حوزه پژوهش به جز، شهر تاکستان و روستاي قرقسين اجرا ميشد. در اين مراسم کله قند را به همراه چکش قندشکن در مقابل ريشسفيد يا مردان به اصطلاح " باشي بوتون " ( مرد عيال وار- مرد زن طلاق نداده يا صاحب فرزند ) قرار ميدهند. وي اقدام به شکستن سر قند ميکند. همه دست ميزنند و مبارک باد ميگويند. معمولا سرکله قند به همان فرد ريشسفيد رسيده و مابقي را قطعه قطعه کرده و به افراد حاضر در مجلس خصوصا جواناني که هنوز مجرد هستند، ميدهند.
نامزدي: معمولا در نقاط ترک زبان، مراسم نامزدي " آداخلي " يا " نشاناما " در همان مجلس قند شکستن صورت ميگيرد. در اين مجلس، مادر يا خواهر پسر روسري و انگشتر طلايي را که به همراه خود بردهاند به سرعروس آينده خود بسته و انگشتر را در انگشت او ميکنند. بدين ترتيب دختر را نامزد پسر خود ميکنند.
اما مراسم نامزدي " نوشونه برون " در شهر تاکستان و روستاي قرقسين بدين شکل است: خانواده داماد در شبي با دعوت زنان فاميل به اتفاق به خانه پدر دختر ميروند. پس از شادي، رقص و پايکوبي مادر يا خواهر داماد انگشتري به انگشت دختر و روسري بر سروي مياندازند. معمولا دوران نامزدي تا آماده شدن خانوادهها براي مراسم عقد وعروسي حدود شش ماه تا يکسال به طول ميانجامد. در طي اين ايام بردن " نوبرانه" از طرف خانواده داماد، يکي از مراسم دوران نامزدي است. به طوريکه در فصل بهار ازسوي خانواده داماد تعدادي از زنان دعوت شده و هر يک از مدعوين و خانواده داماد انواع ميوههاي فصل چون: هندوانه، انگور، زردآلو و... به همراه مقداري پارچه براي عروس ميبردند. دراين روز زنان درخانه عروس ساعاتي به شادي و پايکوبي پرداخته وسپس به خانههاي خود باز ميگردند.
مضاف بر مورد ياد شده، در دوران نامزدي معمول است درتمام اعياد ملي و مذهبي از سوي خانواده پسر به همراه چند تن از زنان اقوام مجمعهاي شامل مقداري حنا، پارچه، صابون، پول ومقداري تنقلات وشيريني به خانه عروس برده شود. خانواده عروس نيز متقابلا براي خانواده داماد، چند متر پارچه پيراهني، جوراب، کيسههاي توتون و... در مجمعي گذاشته به مادر پسر ميدادند. ازديگر مراسم دوران نامزدي در نقاط تاتنشين که امروزه به ندرت و يا اصطلاحا اجرا نميشود، ميتوان به رسم " جار " اشاره کرد. معمولا در موقع بيلزني باغات انگور خانواده داماد از جوانان و آشنايان فاميل خود دعوت ميکند، تا براي بيل زني باغات انگورخانواده عروس به آنجا روند. خانواده عروس در مقابل براي آنها ناهاري تدارک ديده و پس ازچيدن در مجمعه به اتفاق عروس راهي باغ ميشوند.
شيريني خوردن: پس ازمراسم خواستگاري و نامزدي مراسم شيريني خوران است، که در خانه عروس انجام گرفته. ولي خرج و مخارج آن بر عهده خانواده داماد است. در اين مراسم معمولا اهل محل پس ازشام به خانه دختر دعوت شده و با شيريني، ميوه فصل وچايي از آنها پذيرايي به عمل ميآيد. در تاکستان اين رسم را " شيريني خوران " گويند.
عقد: ترک زبانها اين مراسم را " کبين کمسه " و تات زبانها "موريورن " ( مهربريدن ) گويند.
سابقا يکي از اقوام نزديک زوجين، شناسنامههاي پسر و دختر و پدر طرفين را گرفته و با خود به محضر ميبرد. ملا با شهادت آنها، آن دو جوان را به عقد يکديگر درميآورد. در حاليکه امروزه دختر و پسر به همراه پدر و مادر، گاهي خواهر و خالههاي خود به محضر ميروند تا صيغه عقد آن دو توسط روحاني جاري شود. پس از عقد، خانوادهها يکديگر را براي ناهار يا شام دعوت کرده به اين ترتيب رفت و آمدهاي عروس وداماد آغاز ميگردد.
مراسم پخت نان عروسي: با نزديک شدن به ايام عروسي رسم پخت نان مخصوص عروسي، تحت عنوان زرين کيسي و به عبارتي اون باسما شروع ميشود. براي اين منظور، معمولا از سوي خانواده داماد يک يا دو نفر زن مامور دعوت از زنان فاميل و نزديک براي مراسم پخت نان عروسي ميشوند. مدعوين نيز يک وظيفه دارند، هدايايي از قبيل گردو، بادام و خشکبار را همراه خود به خانه داماد ببرند. در اين ضمن زنان نانبند مشغول پخت نان شده و هر يک از مدعوين ضمن گفتن جمله " دستت درد نکند " مقداري از هدايا رابه آنها ميدهند.
رسم ديگري که معمولا قبل از عروسي درشهر تاکستان انجام ميگيرد، بردن پول است. معمولا اگر در ميان خويشاوندان داماد يا عروس مجلس عروسي باشد، زنهاي فاميل داماد با چند متر پارچه و مبلغي پول به خانه عروس رفته و او را به همراه خود به عروسي ميآورند. آنگاه از او دعوت به رقص ميکنند. در اين موقع مادر پسر از گيسسفيدان فاميل يک قواره پارچه روي عروس انداخته و اسکناسي را به پيشاني او به نشانه سعادت وخوشبختي سنجاق ميکند.
خريد و لوازم عروسي: درهرحال چند روز قبل از عروس بردن، تعدادي از زنان خانواده پسر و دختر به اتفاق خود عروس و داماد به شهر قزوين ميروند، تا براي عروس لباس و پارچه و انگشتري و ساير طلاجات خريداري شود. پس ازخريد و بردن لباس، تعدادي از زنان اقوام داماد جمع شده و راهي خانه عروس ميشوند. ميهمانان نيز چادري را که همراه لباس خريدهاند، اندازه گرفته و ميدوزند. بعد با انداختن آن بر سر عروس و دود کردن اسفند و پاشيدن نقل و نبات مراسم پايان ميگيرد. پس ازاتمام مراسم ياد شده، پدر داماد مبلغي پول به عنوان باشلق به پدر دختر ميدهد، تا او اقدام به خريد جهيزيه و ساير ملزومات زندگي عروس کند. با پايان پذيرفتن کارهاي معمولي،روز عروسي با مشورت و صلاحديد طرفين مشخص ميشود.
دعوت:از جمله مراسم قبل ازعروسي، دعوت از نزديکان، فاميل وهمسايگان است که در خانه داماد توسط تعدادي از ريشسفيدان خانواده داماد، پس از صرف شام صورت بگيرد. سابقا در شهر تاکستان اين عمل با تسبيح انداختن " تسب باشيني " انجام ميگرفت. بهطوري که ريشسفيدان اقوام در منزل پدر داماد جمع شده و تني چند از آنها اقوام و نزديکان خود را نام برده و يکي هم تعداد آنها را به تسبيح ميانداخت. درمواردي نيز با فرستادن چوپان ده به در خانهها، افراد مورد نظر را براي جشن عروسي دعوت ميکردند .درروستاها نيز کار دعوت توسط پاکار ( کسي که نزد کدخدا کارکرده و از آن مزد ساليانه دريافت مينمود) انجام ميگرفت. اما اين عمل امروزه با فرستاده پسر بچهاي به درخانهها صورت ميپذيرد. با اين حال درسالهاي اخير کار دعوت را در شهر تاکستان، با ارسال کارت عروسي به انجام ميرسانند.
عروسي: معمولا در ايام گذشته، مراسم عروسي سه روز به طول ميانجاميد. بهطوري که در اين سه روز با دعوت عاشيقها ( نوازندگان محلي ترک ) که مرکب بود از ساززن ،طبل زن، ني زن، قره ني چي از دم دماي صبح تا نيمههاي شب با نواختن و خوانندگي، شور مجلس را دو چندان ميکردند. معمولا روز اول عروسي رسم قرباني کردن گوسفند بود. که در نقاط تات زبان موسوم به " چرواسربريني " ودرميان ترک زبانها به " هرزه ورزان " ( هرج ومرج ) است. در اين رسم شخصي از اهالي محل، ريشسفيدان محل را براي حضور در مراسم قرباني کردن گوسفند و صرف ناهار به منزل دعوت ميکرد و چون مراسم چندان رسمي نبود لذا هر کسي هر کجا چيزي مييافت ميخورد. در حاليکه گروه نوازندگان همچنان به کار نوازندگي خود مشغول بودند واگر فرصتي مييافتند لقمهاي نيز تناول ميکردند.
صبح روز دوم عروسي گروهي از جوانان، ميدانگاهي را در نزديکي خانه داماد آماده کرده و نوازندگان در محل حاضر و به کار خود ادامه ميدادند. دراين ضمن، تعدادي از جوانان نيز با نرمش و گرمش خود را آماده کشتي گرفتن کرده، بعد دوبه دو و رو در روي هم مشغول مسابقه و کشتي ميشدند. تا موقع ناهار و با خوردن ناهار درخانه داماد که معمولا آبگوشت بود، مراسم هم پايان مييافت.
حمام بردن داماد: عصر همان روز داماد توسط چهار تن از دوستان و آشنايان، به عنوان ساقدوش که در زبان تاتي " زومابرا " ناميده ميشود، راهي حمام ميشوند. در اين همراهي داماد در ميان ساقدوشها قرار گرفته و يکي از ريشسفيدان به عنوان بابا، پشت سر داماد راه ميافتد و در حاليکه نوازندگان مشغول نواختن ميشدند جوانان نيز پيشاپيش داماد با رقص و پايکوبي، وي را تا حمام مشايعت و همراهي ميکردند. پس از استحمام و اصلاح سر و صورت داماد که توسط سلماني محل انجام ميشد، مجددا به هنگام بازگشت با شادي و پايکوبي و چوببازي داماد را در کوچه و خيابانهاي روستا يا محل خود ميگرداندند و هر موقع داماد و گروه همراه وي به نزديک خانه يکي از فاميلهاي خود ميرسيدند، صاحبخانه با بيرون آمدن و اسفند دود کردن، طاقه پارچهاي به دوش داماد انداخته و شادباش ميگفت. (توضيح اين نکته لازم است که، چون رسم بود داماد را از کوچههاي محل بازگردانند و اين خود ساعاتي به طول ميانجاميد، لذا وظيفه نگهباني و مراقبت از داماد برعهده ساقدوشها و بابا بود. چرا که از جوانان همراه داماد سعي در قاپيدن کلاه يا کت داماد ميکردند که اگر موفق به اين عمل ميشدند با گرفتن انعام، مجددا آنها را پس ميدادند ).
از جمله مراسم ديگر درروز عروسي، رسم پوشاندن قباي داماد است. معمولا براي اينکار قباي داماد را در مجمعهاي گذاشته و روي آن را با پارچهاي ميپوشانند. آنگاه آنرا به سوي ميدانگاهي حرکت داده روي زمين ميگذاشتند. پس از اينکه تمام مدعوين و اهل محل جمع ميشدند " بابا " ضمن همراهي نوازندگان محلي و اخذ اجازه از ريشسفيدان جمع حاضر و دريافت انعام، قباي داماد را ميپوشاندند.
شب روز دوم عروسي اختصاص داشت به مراسم حنابندان. در اين مراسم پس از صرف شام رقص و پايکوبي حدود ساعات يازده - دوازده شب مقداري حنا ازخانه عروس طي مراسمي با شکوه به خانه داماد آورده ميشود. داماد در ميان اتاق ايستاده و بابا سه مرتبه به دستهاي داماد حنا ميبست و جوانان نيز مقداري ازحنا را از دست داماد برداشته و بار سوم آنرا به دستهاي خود ميبستند. سابقا در شهر ضياآباد و روستاهاي ديگر، قبل از حنابستن تعدادي ازجوانان جمع شده وطنابي را به تيرهاي سقف بسته و به طور ساختگي اعلام ميکردند، ميخواهيم داماد را حلق آويز کنيم. در اين موقع پدر يا برادر يا اقوام نزديک پاپيش گذاشته و جريمه رهايي و آزادي او را جويا ميشدند. آنان نيز در مقابل اخذ مقداري گوشت يا يک راس بزغاله، داماد را آزاد ساخته و همان موقع اقدام به کباب کردن گوشت دريافتي که به اصطلاح " پسه شام " گفته ميشد، ميکردند. بعد دست و پاي داماد را حنا ميبستند.
تويانا: روز سوم عروسي، روز بردن عروس به خانه بخت است. اما قبل از بردن عروس رسم جمع کردن پول انجام ميگيرد که در روستاي قلات به " تورا " در حاجي آباد به ( جريمه ) و در ساير نقاط به " تويانا " موسوم است. معمولا در اين رسم اهالي محل را براي صرف ناهار که عمدتا آبگوشت بود، دعوت ميکردند. پس از پذيرايي از ميهمانان نوبت به جمع کردن پول ميرسيد. براي اينکار فردي مقداري شيريني درسيني يا مجمعهاي ريخته و به نوبت از ريشسفيد و بزرگ مجلس تعارفات را آغاز ميکرد. ريشسفيد با توجه به بنيه مالي خود مبلغي پول به فرد همراه او داده و شخص ديگر " ميرزا " ميزان آنرا با نام همان فرد، صورت ميکند. نهايتا مبالغ جمع شده را طي ليست به پدر داماد ميدهند. پس از جمع آوري پول و رفتن ميهمانها، دوسه نفر از اقوام داماد به همراه پدر داماد عازم خانه پدر عروس ميشوند تا جهيزيه را ليست برداري کرده و نهايتا پس از تاييد و امضا حاضرين، آنرا به امضا داماد هم برسانند. اين شيوه ليست برداري از ترکها " صورت ليست " و تاتها " پشه نامه " ميگويند. در هرحال پس از اتمام ليست برداري، جوانان و زنان هرکدام چيزي از جهيزيه را در مجمعههايي که با خود بردهاند گذاشته و به خانه داماد انتقال ميدهند. معمولا جهيزيه عروس در سالهاي پيش خيلي ساده بود و اغلب شامل : يک دست رختخواب، سماورزغالي، قوري، سيني ، يک دست لباس، گليم و وسايل ضروري آشپزخانه و... ميشد. در حاليکه امروزه در اکثر نقاط تهيه وسايل خانگي ازقبيل : تلويزيون، يخچال، گاز، رختخواب، ظروف چيني و ملامين و ... از ملزومات است.
نشانهها: معمولا در ايام سابق عروس ازهمان پوشاک محلي خود به شکل تازه و نو استفاده ميکرد که اغلب در رنگهاي سرخ و صورتي انتخاب ميشد. در حاليکه امروزه پوشيدن لباس سپيد عروسي، به سبک شهري معمول شده است.
محل حجله گاه: محم حجله خانه پدري داماد است. اين اتاق را ترک زبانها گردک اتاقي و تاتها زونا اتاقي ( اتاق داماد ) ميگويند.
عروس بردن:معمولا با فرارسيدن غروب و روشن شدن چراغها، تعدادي از زنان و مردان به اتفاق نوازندگان عازم خانه عروس ميشوند. با داخل شدن به منزل، پسري هفت - هشت ساله اقدام به بستن کمر عروس ميکند. وي براي اينکار دستمال " شالي " را سه مرتبه ازبالاي سر عروس عبور داده و از زير پاهايش در ميآورد، سپس مقداري نان در ميان آن گذاشته بعد به کمر عروس ميبندد. به نيت آنکه نان مايه برکت است. بنابراين عروس کمرهمت بسته و در خانه شوهر ماندگار شود. سپس دو نفر بازوان عروس را گرفته و با کسب اجازه از والدين او وي را از مجلس و اتاق بيرون ميبرند. در اين موقع که بردن عروس با گريه والدينش همراه است پسردايي عروس درب حياط را بسته و راه عروس را مسدود ميکند و تا انعامي تحت عنوان " دايي دولي " از اقوام داماد دريافت نکند در را به روي آنها نميگشايد. پس از گرفتن انعام و گشودن راه، در حاليکه عروس را بيرون ميبرند پيشاپيش او زني با گرفتن آيينهاي رو به عروس و زني گيسسفيد به عنوان ينگه همراه ميشوند. عروس را با نوازندگي عاشيقها، رقص، پايکوبي و چوب بازي اقوام و داماد به سمت خانه بخت حرکت ميدهند. در ضمن حرکت هر موقع همراهان عروس به خانه هر يک از فاميلهاي عروس ميرسيدند، توقف نموده و تقاضاي خلعت ميکردند، زن صاحبخانه نيز بادود کردن اسپند و انداختن شالي بر سرعروس براي او آرزوي خوشبختي ميکند. آنگاه راه را مجددا ادامه داده و به سوي خانه داماد حرکت را آغاز ميکنند. داماد به اتفاق ساقدوش و سولدوش بر پشت بام رفته ومنتظر ورود عروس ميشود.
معمولا در روستاها حدود دويست متر مانده به رسيدن، داماد به اتفاق ساقدوشهاي خود مقابل عروس ميآيد. ابتدا يک عدد پياز و چند عدد سيب و انار به سوي او پرتاب ميکند. و آنگاه بالاي پشت بام رفته موقع ورود عروس به خانه، داماد و ساقدوشها مقداري سکه، نقل ونبات بر سر عروس پاشيده و شخصي يک راس گوسفند زير پاي او قرباني ميکند. بعد از وارد شدن عروس به اتاق حجله مادر داماد در بشقابي شيره آورده و عروس انگشتان خود را در آن فرو ميکند، در اين موقع والدين داماد کمي از شيره را ليس ميزنند. سپس وارد اتاق حجله ميشود. داماد به اتفاق ساقدوشها با کله قند و مقداري ميوه به خانه عروس عازم ميشوند، تا جاي خالي را با شيريني و مبارکي پر کنند. پس ازانجام مراسم شب زفاف و موفقيت داماد در انجام وظيفه خود، او ازاتاق بيرون ميآيد. ينگه که پشت در ايستاده وارد اتاق شده و دستمال سفيدي را که قبلا روي تشک انداخته بود، برداشته وبه عنوان روي سفيدي عروس آن را به خانه پدر عروس ميبرد و مژدگاني دريافت ميدارد. فرداي آن روز داماد را ساقدوشها و سولدوشها به حمام ميبرند.
پاي تختي: فرداي شب عروسي، عروس به اتفاق مادر و خواهر و فاميلهاي زن هر دو خانواده براي ناهار در خانه داماد جمع ميشوند، تا به پايکوبي وشادي مراسم پايتختي " دوواق قاپما " را که درواقع به نشانه باکره بودن عروس است انجام دهند. معمولاً در اين مراسم عروس را روي صندلي نشانده وشالي برسر وي مياندازند. آنگاه پسر بچهاي
با دو تکه چوب دستمال " شال " را سه مرتبه برداشته و روي سر عروس قرار ميدهد. آنگاه اعلام مي کند که بردارم يا نه؟ در اين موقع پيرزن جواب ميدهد : بردار. با گفتن جمله برادر، عروس سعي مي کند پسر بچه را بگيرد اما اگر عروس موفق به گرفتن پسر بچه نشود بايد هديهاي چون جوراب به پسربچه پيشکش کند.
پس از گذشت دو روز از عروسي، عروس و داماد براي عرض ادب و سلام به خانه پدر عروس ميروند. متقابلا براي هريک ازآنها انعامي چون: قطعه باغ انگور ياساعت مچي و گوسفند پيشکش ميکند. پس از چند روز از سوي خانواده عروس، اقوام نزديک، پدرو مادر وعروس براي پاگشايي دعوت ميشوند.
ابزارهاي متفاوتي در برگزاري اين سنتها نقش دارند که در گروههاي مختلف، دسته بندي ميشوند. از جمله ابزارهاي مربوط به جهيزيه عروس، ابزارهاي مربوط به پذيرايي، ابزارهاي مربوط به برگزاري جشن. به طور کلي ميتوان گفت تمامي ابزارهاي مربوط به يک زندگي، در اجراي اين سنتها نقش آفريني ميکند.
از جمله مکانهاي وابسته در اين سنتها، به خانه که به سه بخش خانه والدين داماد وخانه والدين عروس و همچنين به خانه جديد عروس و داماد، که خود ميتواند در يکي از خانههاي قبل باشد ميتوان اشاره کرد.همچنين از ديگر مکانها ميتوان به حمامهاي عمومي، تالارها، آرايشگاه، سلماني و خياطي اشاره کرد.