گويش هورامی
- Hits: 13671
- دسته: گویش ها
اورامان سرزمینی باستانی است؛ این سرزمین دستكم از زمان ورود آریاییها به ایران، در شمار مناطقی بوده كه اقوامی در آن سكونت داشتهاند. افزون بر اين، چرمنبشتههای اورامان (هورامان) كه قدمتشان به حدود سده نخست پيش از میلاد میرسد، شاهدی بر قدمت این سرزمین است.در واقع، پژوهشهای اورامانشناسی با كشف سه قبلله باستانی اورامان در سالهای 1913 ـ 1919 به اوج خود رسید. هریک از قبالههای یاد شده، بر پایه سنتی كهن دارای دو متن است: متن اول در نیمه فوقانی قباله و به شیوه طغراست، كه با ریسمانی كه از میان تومار میگذرد، پیچیده شده و مهر گردیده است. بخش تحتانی قباله، باز و همیشه آماده رویت بودهاست. موضوع قبالههای سهگانه اورامان، درباره اجاره یک تاكستان است و گويا هر سه قباله مربوط به یک باغ انگورند. شیوه اجاره نیز به خودی خود شایان توجه است و حاكی از نوعی مالكیت مشروط است. بر پایه تحقیقات متخصصان، قباله یکم، به خط و زبان یونانی نگاشته شده و تاریخ آن به سال 87 تا 88 پیش از میلاد و عصر فرمانروایی مهرداد دوم اشكانی بازمیگردد. قباله دوم نیز به خط و زبان یونانی نوشته شده است و به سال 21 تا 22 پیش از میلاد و عصر فرمانروایی فرهاد چهارم پسر پاكوس اشكانی تعلق دارد و قباله سوم به الفبای آرامیِ دستكاریشده، تحریر شده و پيشينه آن به سال 11 تا 12 پیش از میلاد و عصر امپراتوری فرهاد چهارم اشكانی میرسد. به نظر پروفسور كاولی، قباله سوم اورامان به زبان پهلوی پارتی است، در حالی كه پروفسور مینس آن را به زبان كردی نزدیک دانستهاست.
بررسی اسناد اورامان از دیدگاههای زبانشناسی، تاریخ مناسبات اجتماعی، اقتصادی و مطالعه ادیان و باورهای كهن در حوزه جغرافیایی خاورمیانه و به ویژه منطقه اورامان كردستان، حایز اهمیت است. در سراسر قبالههای سهگانه اورامان، مجموعهای از واژهها، نشانههای آيين مهرپرستی و بهويژه اسامی اشخاص به چشم میخورد، كه از آیینها و اعتقادات باستانی دامنهنشینان رشتهكوه زاگرس نشات گرفته است. وانگهی، این اسناد نشان میدهند كه در آن روزگار در میان ساكنان اورامانات روابط حقوقی منسجمی برقرار بودهاست و نيز اطلاعاتی درباره فرمانروایی یونانیها در این سرزمین و نیز تاثیر فرهنگ هلنیستی بر مردم و نحوه تقسیمات كشوری آن عصر فراهم میآورند. آیین میتراپرستی در سرزمین باستانی كردها، پیشینهای درازآهنگ داشته و آثار آموزههای این كهن آیین، در فرهنگ باستانی قوم كرد و دیگر اقوام خاورمیانه و نیز ديگر اقوام و ملل هند و اروپایی ریشه دوانیدهاست. البته تاثیر فرهنگ یونانیان بر فرهنگ و تمدن ایرانی انكارناپذیر است، اما قبالههای باستانی اورامان بیشتر حاكی از آناند كه فرهنگ هلنیستی یونانی، در روزگار تقریر قبالههای پيشگفته نتوانسته است آثار آیینهای باستانی سرزمین كردها و ديگر نقاط فلات ایران را ریشهكن كند. از سوی دیگر، روزگار نوشته شدن قبالهها در واقع عصر اوج میتراییسم و طليعه مزداپرستی در میان ساكنان اورامان بوده است. در آن عصر آیین ستایش مزدا در سراسر فلات ایران و از جمله سرزمین باستانی كردها گسترش داشت و در بسیاری از نقاط این سرزمین آتشگاه مزدیسنان بر پا بود و نیاكان كردهای امروزی در آنجا به ستایش و پرستش اهورامزدا ميپرداختند. در این برهه، به ویژه اورامان از مراكز اصلی مزداپرستی بود و آتشكده پاوه از ستایشگاههای مشهور باستانی كردها به شمار میآمد. بدینسان قبالههای كهن اورامان بیش از آنكه بازتاب فرهنگ هلنیستی باشند، جلوههای آثار و آیینهای مهرپرستی و مزدیسنا را نمایان میكنند. پس از برآمدن اسلام و طلوع آن در سرزمين ايران، هورامیها نيز چونان ديگر مناطق كردنشين به اين دين آسمانی روی آوردند.امروزه مردم هورامان غالبا پيرو دين اسلام و مذهب تسنن، شاخه شافعی هستند و اين وضع پس از جنگهای ايران و عثمانی تثبيت شده است. با اين همه، طريقتهای گوناگون مذهبی و عرفانی، از جمله نقشبندينه، قادری و جز اينها نيز در منطقه هورامان يافت میشوند.
اشميت (1383) به پيروی از مكنزی (1986) برآن است، كه نام گوران با شهرستانهای حاشيه دريای خزر پيوندهایی دارد و گورانیها، از گيلان به مناطق كردنشين كوچيدهاند. به گفتة دقيقتر، هنگامی كه زازاها از مسير فلات ارمنستان به سوی غرب حركت كردند، گورانیها به سمت جنوب كوچيدند و در كل منطقه جنوبی رشتهكوههای زاگرس ساكن شدند. سپس با موج عظيم اقوام كردزبان درآميختند و بيشوكم جذب اين اقوام شدند. شرفخان بتليسی در كتاب شرفنامه (اواخر سده شانزدهم و اوايل سده هفدهم ميلادی/ دهم و يازدهم هجری) اصطلاح گوران را برای ناميدن ساكنان اردلان (استان كردستان امروزی) و كرمانشاه به كار بردهاست.
هويت قومی همواره با پيوندهای زبانی انطباق ندارد و اين موضوعی است، كه پيش روی زبان هورامی و سخنگويان آن قرار دارد؛ چنانكه برخی از تحليلهای گويششناسی و بهويژه شماری از زبانشناسان غربی، هورامی را زبانی مستقل از كردی دانستهاند، گواينكه اهل اين زبان و مردمانی كه در منطقه اورامان میزيند، قوميت خود را از كردها و زبان خود را از زبان ايشان منفک نمیدانند. اين مقدمه سرآغازی است برای معرفی اجمالی گويشی كه از سنت ادبی كهنی برخوردار است و به دليل پيوندهای نزديكش با زبان پهلوی، اهميت فراوانی در مطالعات زبانی دارد.
در اغلب مطالعاتی كه درباره زبانهای ايرانی يا گويشهای مختلف كردی صورت گرفته است (از جمله اشميت 1383)، هورامی كه از آن به اورامی نيز ياد میشود، گونهای از گويش گورانی به شمار رفتهاست. زبانهای گورانی و زازا در گروه شمال غربی زبانهای ايرانی قرار دارند و چنانكه پيشتر اشاره شد، بهرغم همجواری گورانی و زازا با زبان كردی و نيز احساس عميق سخنگويان آنها در تعلق داشتن به قوم كرد، برخی از پژوهندگان در انتساب اين دو زبان به زبان كردی و لاجرم، خويشاوندی نزدیک هورامی با كردی ترديد كردهاند.
گورانی زبانی است كه چند صدهزار نفر بدان سخن میگويند و اغلب آنها در ناحيهای در شمال شهرستان كرمانشاه (در غرب ايران) سكونت دارند، ناحيهای كه از دامان كوه شاهو تا مرزهای عراق و فراتر از آن گسترش مییابد. در اين ناحيه، گهره از مهمترين شهرهاست كه در دره رود زمكان واقع است (اشميت 1383). گروهی ديگر از گورانیها در ناحيهای شرقیتر به نام كندوله سكونت دارند كه در نزديكی دينور، در چهل كيلومتری شمال شرقی كرمانشاه واقع است. نام گوران با شهرستانهای حاشيه دريای خزر پيوندهایی دارد و برخی از صاحبنظران، از جمله مكنزی برآناند كه گورانیها از گيلان به مناطق كردنشين كوچيدهاند.
هورامی، شاخهای از زبان گورانی و این بسا كهنترين گونه آن است، كه شمار گويشوران آن را از بيستهزار افزونتر دانستهاند.امروزه مردمان مناطق مختلفی در ايران و عراق به زبان هورامی تكلم میكنند. آن بخش از منطقه اورامان كه در ايران واقع است، به دو بخش اورمان تخت و اورمان لهون تقسيم میشود و اغلب سخنگويان اين زبان در استانهای كردستان و كرمانشاه میزيند. برخی از مهمترين شهرها و بخشهای هورامیزبان عبارتاند از نوسود، مريوان، جوانرود، روانسر و البته پاوه، با بيش از سه هزار سال پيشينه تاريخي. با اين همه، بايد يادآور شد كه از سده نوزدهم ميلادي به بعد، زبان سورانی، در بخشهایی از ايران و عراق جايگزين گورانی و گويشهای آن شده است و برای مثال، امروزه در شهرستان پاوه به هر دو زبان هورامی و سورانی (جافی) تكلم میشود.
هورامان، هورامیها، و گويش هورامی، همواره منزلتی ويژه نزد كردهای ايران داشتهاند و اين زبان به مثابه ابزاری برای بيان انديشههای شاعرانه كردهای غير هورامیزبان بوده است .چهبسا از اينروست كه پيشينه ادبی هورامی، بهرغم گويشوران اندک آن، غنی است و آثار و نوشتههای ادبی گوناگونی به جای ماندهاند، كه به اين زبان نگاشته يا سروده شدهاند.به گفته دقيقتر، هورامی برای سدههای طولانی زبان ادبی غالب در نواحی كردنشين (شامل استانهای کردستان، کرمانشاه، ایلام و بخشهایی از کردستان عراق) بوده است و بسیاری از شاعران کرد اشعار خود را به این زبان سرودهاند؛ که از آن میان میتوان به شاعرانی همچون مولوی كرد (صاحب ديوان مه وله وی)، صيدی هورامی (سراينده بيش از 1500 قطعه شعر)، ميرزا عبدالقادر پاوهای (صاحب ديوان ميرزا ئه و لقادر پاوه یی) و جز آنها اشاره كرد. افزون بر اين، برخی از کتابهای مذهبی اهل حق نيز به این زبان نوشته شدهاند.
هورامی پيوندهای نزديكی با زبان پهلوی و اوستایی دارد و برخی آن را دورنمایی از اين زبانها كهن دانستهاند. در اين زمينه، معين در مقدمة فرهنگ خود ( فرهنگ فارسی معين)، يادآور میشود كه برای آشنایی بيشتر با زبان پهلوی باستان، "زبان كردی هورامی" منبع مهمی به شمار میرود و پهلوی با وزنی ويژه و همانند گورانی خوانده میشد. گفتنی است كه كتاب، منظومه درخت آسوریک به زبان پهلوی، در مناظره نخل و بز، لحن و آهنگ هورامی دارد.به هر تقدير، ويژگیهایی كه اين مردم را، از منظر فرهنگی، از كردهای ديگر متمايز میكنند بسيارند، اما مهمترين عاملی كه آنها را در اين ميان شاخص میكند، گويش متمايزی است كه بدان سخن میگويند؛ گويشی كه برای مردمان سرزمينهای كردنشين كموبيش نامفهوم است و از اين رو، بسياری از هورامیزبانان ايران و عراق برای برقراری پيوندهای زبانی با ديگر ساكنان مناطق مجاور دستكم به یکی از زبانهای فارسی، سورانی يا عربی نيز میتوانند تكلم كنند.
در آغاز اين نوشتار اشاره شد كه گويششناسان، پژوهندگان و صاحبنظران درباره تعلق زبانی هورامی به كردی همسخن نيستند و برخی از آنان بر اين باورند كه هورامی، زبانِ غيركردی است.اين انگاره نخستين بار در سده نوزدهم ميلادی و در مطالعات تاريخی ـ تطبيقی مطرح شد. ريو، هورامی را گويش گوران خوانده و آن را از گويشهای "فارسی" دانستهاست. با اين همه، وی يادآور شدهاست، كه تفاوتهایی در برخی از تغييرات آوایی، صرف فعل، حروف اضافه و تعدادی از واژهها ميان فارسی و هورامی يافت میشود.
مينورسكی نيز، هورامی را كاملا متمايز از كردی دانسته و مكنزی نيز كه بيش از ديگر زبانشناسان غربی به زبان كردی پرداخته، يافتههای پيشينيان خود را تاييد كرده و هورامی و زازا را زبانهای غيركردی در نظر گرفتهاست. اشميت نيز، كردی را به سه گروه شمالی (شامل شاخه غربی، از جمله گويش كرمانجی و شاخه شرقی رايج در ماورای قفقاز شوروی)، گروه مركزی (از جمله گويش سورانی) و گروه جنوبی (شامل تعداد زيادی گويشهای ناهمگون از جمله گويش كرمانشاهی، سنجابی، كلهری، لكی و لری) تقسيم میكند و گورانی و هورامی را شاخهای متمايز از كردی برمیشمارد. در مجموع، به نظر میرسد كه شماری از زبانشناسان غربی، مانند ليزنبرگ، هورامی را از منظر قومی متعلق به زبان كردی و از نظر زبانشناختی، مستقل از آن دانستهاند. در مقابل، گروهی ديگر و به ويژه خود هورامیزبانان، از جمله هورامانی، صفیزاده و تابانی با رد اين رويكرد، هورامی را شاخه چهارم كردی برشمردهاند. در هورامی و گورانی برخی ويژگیهای زبانی يافت میشود، كه در ديگر گويشهای كردی به چشم نمیخورد.
كوتاه سخن آنكه هورامان يا اورامان، سرزمینی باستانی است و زبان و ادبيات آن پيشينهای كهن دارد. در باب نام اين سرزمين نيز چونانزبان آن، آرای مختلفی ارایه شدهاست. برخی بر اين باورند كه"اورامان" آميزهای از "اور" (آتش) و "امان" (نجات و پناه) و ترکیب آن به معنای «آتش پناهم ده» است. همچنين، "ههورامان" را ترکیبی از "ههور" (برآمدگی و ارتفاع) و "امان" (بالا آمدن) دانستهاند که مجموع آن به معنای "مکانی مرتفع و بلندتر از پيرامونش" است. به گفته گروهی ديگر، در اوستا "هور" به معنای "خورشید" است و "هورامان" یعنی جایگاه خورشید. سرانجام آنكه نزد برخی، "هورامان" از دو واژه "هورا" به معنای "اهورامزدا" و "مان" به معنای "خانه و سرزمین" ترکیب یافته و معنای آن "سرزمین اهورا مزدا" است. به هر تقدير،این سرزمین، با هر وجه تسميهای، دستكم از زمان ورود آریاییها به ایران، در شمار مناطقی بوده كه اقوامی در آن سكونت داشتهاند.
همانطور که گفته شد این گویش هم در ایران و هم در عراق رایج است:
برخي از مهمترين مناطق در ایران:
بخشهایی از استانهای كرمانشاه و كردستان.
منطقه اورامان (اورامان تخت و اورامان لهون)، منطقة ژاورود.
شهرهای پاوه، مريوان، جوانرود، نوسود، روانسر (و بسياری از روستاهای تابع)
برخي از مهمترين مناطق در عراق:
تهويله: در شمال شرقی شوشمه و نوسود.
پالانيا: در شمال شوشمه و نوسود.
سوسهكان: در غرب ته ويله.
به لخه: روستای بزرگی در شمال غربی تهويله.
خهريانی: در غرب بياره.
نارنجله: در شمال بياره.
گولپ: در شمال بياره.
باخهكون: در شمال بياره.
گهچينه: در شرق باخهكون.
هانه دن: در شمال كهيمنه.
زهلم: در غرب دزلی.
احمد ئاوا: در غرب زهلم.