گويش تاتی در روستای کرینگان
- Hits: 14452
- دسته: گویش ها
زبان آذری زبان، پيشين مردم آذربايجان، يکی از دو شاخه زبان مادی است ( زبان مردم قوم ماد ) و زبان مادی خود يکی از زبانهای ايرانی است که شاخهای از زبانهای هندوايرانی (آريايی) محسوب میشود. زبان مادی در بخش وسيعی از ايران باستان ( ايرانی که فراتر از مرزهای امروزين بوده است ) کاربرد داشت. با گذشت زمان، فاصلههای جغرافيايی گويشهای نوينتری پديد آورد و زبان مادی به دو شاخه زبانهای کردی و آذری تقسيم شد.
امروزه محققان زبان شناسی با بررسی واژههای کردی و آذری دريافتهاند که پيوند بسيار نزديکی ميان زبان کردی وآذری پابرجاست و اين دو زبان پيوند نزديکی با زبانهای اوستايی و پهلوی دارند.
به طور مسلم تا آغاز عصر صفوی، هنوز در شهرهای آذربايجان زبان آذری ( فهلوی ) زنده بوده است؛ با روی كار آمدن شاهان صفوی و با توجه به تغيرات وسيع سياسی، فرهنگی و مذهبی و در اواسط عصر صفوی، زبان آذری كمكم جای خود را به زبان تركی داد. اين تغييرات و دگرگونی زبانی در قفقاز و شوروی سابق نيز اتفاق افتاد؛ اما اين امر هرگز باعث نگرديد تا قديمیترين زبان ايران برای هميشه از چهره روزگار رخت بر بندد و زبان آذری با وجود تاثيرپذيری بسيار از زبان تركی ( حدود 30% ) همچنان به پويايی خود ادامه داد و هم اكنون در چند روستا در آذربايجان شرقی از جمله کرينگان به اين زبان تكلم میشود.
در تابستان سال 1345 خورشيدی، كتيبهای به خط پهلوی از زمان شاپور دوم ساسانی، در مشكينشهر كنونی در استان اردبيل كشف شدهاست. اين اثر نخستين كتيبه پهلوی است كه در آذربايجان به دست آمده است و بيان كننده پيشينه زبان در اين جايگاه بوده است. اين كتيبه، در دو رديف 21 سطری نوشته شده است. اين سنگ نبشته به خط پهلوی ساسانی است و در ماه هفتم و بيست و هفتمين سال سلطنت شاپور دوم يعنی سال 337 ميلادی برای نرسه پهلوی نوشته شده است. همچنين دوبيتیهای باقيمانده و منسوب به شيخ صفی الدين اردبيلی، به زبان آذری آن روز ( و نه ترکی امروز )، بيان كننده اين موضوع است كه زبان مردم آذربايجان قديم به زبان آذری بوده است.
کرينگان يکی از روستاهای ديزمار شرقی از بخش مرکزی شهرستان ورزقان آذربايجان شرقی است. ديزمار شرقی در شمال شهرستان ورزقان است. ازشمال به رود ارس، از جنوب به دهستان اوزومديل، از مشرق به دهستان مينجوان و حسنوو و از مغرب به دهستان ديزمار غربی محدود است. کرينگان در دوازده کيلومتری جنوب شرقی روستای اشتبين - يکی از روستاهای جلفا که تا هفتاد هشتاد سال پيش تاتی، زبان مردم اين روستا بود - و بيست و هشت کيلومتری شهر ورزقان قرار دارد. کشتزارهای آن از چشمه سيراب میشود. محصول آن اندکی غله و زغال و چوب درختان جنگلی است. مردم آن سی خانوار و نزديک به دويست نفر میباشند و همگی به تاتی گفتگو میکنند و ترکی نيز میدانند؛ امرار و معاششان از کشاورزی، گلهداری و تهيه ذغال از درختان جنگلی و زنبورداری و کارگری در شهرهای اطراف تامين میشود.
چون موضوع مربوط به گويش تاتی است، خالی از فايده نخواهد بود که ابتدا در رابطه با واژه "تات" توضيحات مختصری آورده شود. تات اصطلاحی است که ترکان قديم به بيگانگانِ مقيم سرزمينهای خود اطلاق میکردهاند. قديمیترين سندی که در آن واژه تات به کار رفته، سنگ نبشتههای اورخون مغولستان است که از قرن دوم هجری قمری بر جای مانده است. تات در اين سنگنبشتهها ظاهرا به معنای اتباع و رعايا به کار رفته است. در ديوان لغات الترک، که در قرن پنجم هجری قمری تاليف شده، تات به شکل "تَت" نيز ضبط شده و به معنای ايرانی، فارسی، فارسی زبان آريایینژاد و کافر اويغوری آمده است. میتوان پنداشت که لفظ تات علاوه بر اينکه به ايرانيان و مردم يکجانشين گفته میشده، عنوانی بوده که پيش از ايلخانيان بر عناصر خارجی سرزمينهای ترکان ( احتمالا خارجيان يکجانشين ترکستان، بعضی از قبايل متمدن ترک، اقوام مغلوب و ساکنان نواحی تحت تصرف ترکان ) اطلاق میگرديده است.
اصطلاح تات، در ادبيات مکتوب و بيشتر از آن در ادبيات شفاهی ترکی، فراوان به کار رفته است. با اينکه استعمال اين واژه در ميان ترکان ساکن ايران رواج داشته و همسايگان فارسی زبان و يکجانشين آنان نيز با آن آشنا بودند، انعکاس آن در ادبيات فارسی بسيار اندک است. ظاهرا مولوی، نخستين شاعر ايرانی است که تات ( به معنای ايرانی ) را به کار برده است.
ايرانيان محلی ترکستان هرگز خود را تات نمیخواندهاند. ظاهرا ايرانيان به سبب حساسيت نسبت به معنای تحقير آميز واژه تات، آن را به ندرت به کار میبردهاند و ترجيح میدادهاند که در برابر ترکان، برای معرفی خود و ديگر فارسی زبانان واژه تازيک يا تاجيک را به کار برند که به گمان آنان حامل فضيلتهای اجتماعی آنان نسبت به ترکان بوده است.
در ايران، پراکندگی تاتها دامنه بيشتری دارد. تا قرن گذشته، مردمی که در سرزمينهای ميان مانقوطای سراب و نيرِ اردبيل سکونت داشتند، مخلوطی از تاتها و شاهسَوَنها بودند و طول مسير رودخانههای بالِيقلو و قرهسو تا رودخانه ارس نيز در دست تاتها بود. اينان در همان زمان، مدتها بود که زبان خود را فراموش کرده بودند و به ترکی سخن میگفتند. دره شاهرود خلخال، بزرگترين محل تجمع تاتها در آذربايجان و اردبيل است. حدود چهل روستا در اين دره و يکی دو ناحيه ديگر خلخال، تاتنشين است. در نيمه قرن سيزدهم، مردم يکجانشين رحمتآباد و اهالی رودبارْ زيتون به زبانهای تاتی و گيلکی سخن میگفتند.
امروزه گروهی از کشاورزان بومی دماوند، تات ناميده میشوند. حضور تاتها در مازندران و استرآباد نيز سابقهای طولانی دارد. از قرن دهم هجری قمری به بعد، تاتها يکی از گروههای جمعيتی ولايت استرآباد بودهاند. سلطانعلی تات در صَفر 1005، استشهادنامه رعايا و مالکان قريه چوپلانی استرآباد را درباره "حقآبه" آن روستا تاييد کرده بود در دوره نهضت مشروطه، زبان تاتی در ولايت استرآباد رايج بود و گروههايی از تاتها در بلوک سَدَن رُستاقِ استرآباد و شهر اشرف سکونت داشتند. تاتها در شمال غربی خراسان نيز حضور دارند. جلگه رَشْتقاق جَرْگلان، از بخشهای شهرستان بجنورد، تاتنشين است و چنين اهالی بعضی از روستاهای دهستان گيفان بجنورد، تات ناميده میشوند. برخی از محققان حدس میزنند که ايرانی زبانان تاتی در دوره ساسانيان، برای نگهبانی از مرزهای شمالغربی پادشاهی ساسانی، به قفقاز گسيل شده باشند.
زبان تاتی به دليل مجاورت با مناطق ترکزبان و در برخی نواحی با گويش تالشی و گيلکی، در معرض تهديد و نابودی است. بسياری از تاتزبانان به ترکی نيز صحبت میکنند و تعدادی نيز در همسايگی گيلان، به گيلکی و تالشی هم سخن میگويند.
واژهنامه ذيل در سال 1380 توسط گروه پژوهش مردمشناسی ميراث فرهنگی از روستای کرينگان گردآوری شده است.
اصطلاحات خويشاوندی
فارسي - تاتي - آوانوشت
پدر - عمي- دد- - ami- dada
مادر - ننا- ننه - nanâ- nana
برادر - برو - bero
خواهر - باجي - bâji
زن - ين – ژن - yan- žan
بيوه - وِوَه - veva
بيوهمرد - وِوِهَ مِرد - veva merd
بيوهزن - وِوِهَ ژن- وِوِهَ ين - veva žan –veve
شوهر - مِرد - merd
برادر و خواهرشيري- شِتي باجي بـِرو - Ŝeti bâji bero
اصطلاحات كشاورزي
فارسي - تاتي - آوانوشت
مزرعه -زيراحات - zirâhât
واحد اندازهگيري زمين زراعي - گو -gü
زراعت ديم -دِمي اكينه -Demi akin
زراعت آبي -اُوينه - ovina
شخم زدن - جيتي هَي گات - Jiti haygât
نام انواع مختلف شخم:
شخم اول - شوم -Ŝum
شخم دوم - پاشوم -Pâ ŝum
شخم سوم - توم -tum
گاوآهن -گافائين - gâ fâyin
خيش - خيش - Xiŝ
نام قسمتهاي مختلف خيش:
دستگيره خيش - داسته - dâsta
كنده چوبي - دانت - dânt
پسك - pask
رزه - raza
يوغ -گيو - giw
مال بند - سينه چو sina ĉu
آيش- اِم كش- اَكش- em keŝ a kدامداري و حيوانات اهلي
فارسي - تاتي - آوانوشت
گاو- گو Gü
گاو نر- گو Gü
گاو ماده- مورَه گو- Mura gu
گاو آبستن- بره وره موره گو- Bara vera mura gu
گاوميش- گوميش- Gumiŝ
گوساله- گوك يا گوگ- Guk/g
گوساله ماده- موره گوك- Mura gük
گوساله نر- نِيره گوك- Neyra gük
گله گاو- مور- Mur
گاوچران - گوران- موران- Murân-guvân
گاو شيرده- شِتده گو- Ŝetada gu
گاودوش- موره گوتـَدني- Mura gudetane
گوسفند- پس- pas
قوچ- قوچ- Qoĉ
بره- وَره- Vara
دنبه- دومه- Dumaeŝ
فرآوردههاي شيري
فارسي- تاتي- آوانوشت
شير- شِت- Ŝet
صاف كردن شير- شِت پارزه لـَه ني- Ŝet parzelani
سرشير- شتي سر- Ŝeti sar
سرشير گرفتن- دويمه كورَ- doyma kura
خامه- خامه- xâma
دستگاه كرهگيري- تولوغ- Tuluλ
كره تازه- توزه كره- tuza kara
روغن- رويين- ruan
پنير- پنير- panir
مايه پنير- پنيري مويه- paniri muya
پارچهاي كه پنير را در آن ميريزند و قالب ميكنند- پنيري توموره- paniri tumara
نمك سود كردن پنير- paniri qa memek
انواع پنير:
شوره، پنير، موتول - Ŝora- Panir-mutul
ماست- موست- must
صنايع دستي
فارسي- تاتي- آوانوشت
قاليبافي - فرش كوست- Farŝ kuŝt
قاليباف - فرش كوستني - Farŝ kustani
پشم- پاشمه- Pâŝma
شستن پشم- پاشمه شِشت- Pâŝma ŝeŝt
حلاجي پشم- پاشمه رشت- Pâŝma reŝt
رنگرزي - dormârâ gro
خم رنگرزي- قازان- Qâzân
انواع نقوش
بالاني- bâlâni
قاراجه- qârâja
آرپالي - (ârpâli)
دار قالي- هانا- hânâ
دفعتين- هَوه- hava
اعضاي بدن
فارسي- تاتي- آوانوشت
خون- وون- vun
رگ- دامار (تركي)- dâmâr
استخوان- آسته- (âsta)
پوست- پوسته- püsta
سر- سر- sar
مو- مو- mü
گيس- بيرچك (تركي)- Birĉak
مغز- ب يين (تركي)- beyin
صورت- ديم- dim
چشم- چاش- (ĉâŝ)
ابرو- قاش- Qâŝ
حيوانات و حشرات
فارسي- تاتي- آوانوشت
گربه- كِته- kete
موش- مورا- murâ
خرگوش-هَرَيوش- Harayuŝ
مرغ - كارك- kârk
خروس - كلايي- kalayi
جوجه - جوجه- jüja
روباه - تولكي-tulki
گرگ - وارگ- vârg
خرس - اش- Aŝ
هنگامها
فارسي- تاتي- آوانوشت
ساعت- ساحات- sâhât
روز- روژ- Rüž
سحر- سحِر- sahar
شب- شو- Ŝav
صبح- صُب- sob
پيش از ظهر - nâhâri ku vari
ظهر - hima ruž
بعدازظهر- hima ruže paŝta
طلوع - Ruž are sera vaxt
شب - Ŝaw
نيمه شب- Ŝavnima
اعداد اصلي
فارسي- تاتي- آوانوشت
يك- اي- I
دو - ده - de
سه - هري - heri
چهار- چو Ĉu -
پنج - پينج- pinj
شش- شاش- Ŝâŝ
هفت- هوفت- hoft
هشت- هشت- Haŝt
نه- ناو- nâv
ده- دا- dâ