مراسم عروس گوله
- Hits: 14247
- دسته: رقص های نمایشی
نمايش عروسگوله ريشه در سنتهاي نمايشي اسطورههاي كهن مربوط به آغاز بهار دارد كه در آنها نمادهاي سال كهنه و نو با هم به ستيز برميخيزند. خاستگاه جشنها و آيينهاي ايراني، پيوندي ژرف و شگرف با پديدههاي كيهاني و هستيشناسانه، و همچنين با ويژگيهاي اقليمي و زيستبومي دارد ميبينيم كه در بيشتر نواحي، شخصيت نوروزي ما، جنسيت زنانه دارد. اما با اين حال هنگام اجراي نمايشها، مردي در پوشاك زنانه ميرود و بجاي زنان اجراي نقش ميكند. البته به نظر ميآيد كه بركنار نهادنِ زنان از اين نمايش، مانند اجراي نقش زنان توسط مردان در تعزيهخواني، رسمي تازه و برگرفته از دستورهاي مذهبي جديد باشد. آغاز بهار و رفتن سرما و كمبود مواد غذايي و آمدن دوباره گرما و آرامش و فراواني، جشني برگرفته از پديدهاي طبيعي است كه بيترديد توسط همه مردمان جهان بدون اينكه از يكديگر الهام گرفته باشند، گرامي و فرخنده دانسته ميشده است و نميتوان هيچ قومي را ايجادگر آن دانست.
در روزگاران كهن، در جشن نوروز كارناوالهاي پرشور و رنگارنگي برپا ميكردند و مردم با جامههاي عجيب و غريب و صورتکهاي شگفتي آور ظاهر ميشدند و به تمثيل نبرد، با نيروهاي اهريمني ميرقصيدند. شاه آييني اين مراسم، جمشيد بود كه در مقام شاه كارناوال در معيت موجودات شگفت به نمايش درميآمد.
به هر حال، اين جشن بي بند و بار در دين زرتشتي منسوخ گشت و آثار آن تقريبا از متون زرتشتي پاک شد.اما جمشيد در مقام بنيانگذار نوروز و داراي گنجهاي رازآميز، با نشانههاي اساطيري، در داستانهاي عاميانه خانه كرد و در دل مردم ساده جا گرفت.
نمايش آيين عروس گوله، از آيين هاي استقبالي نوروز است که معمولا در تمام نقاط گيلان اجرا مي شود و بازماندهاي از اعمال نيايش کشاورزي است.
نمايش عروس گوله، ريشه در سنتهاي نمايشي اسطوره اي کهن مربوط به آغاز بهار دارد، که در آن نمادهاي سال کهنه و نو با هم به ستيز برميخيزند.
در داستان عروس و غول، آنچه در ظاهر به نمايش درميآيد خير برابر شر است. اما يكي از مهمترين عناصر اين داستان، وجود زنگها و زنگولهها و منگولههاي رنگي است كه به لباس غول آويخته شده است كه ميتواند نمادي از پايان يخبندان و حركت گلهها به سوي سرزمين گرم باشد كه در بخشي از اوستا نيز، به اين موضوع اشاره شده است. به هر حال غول، جواني است، همسنگ با سال نو و آغاز آفرينش و عروس را كه نمادي از طبيعت و كشاورزي و زميني است، را به تصاحب درميآورد و با خود ميبرد و سال ديگر، تبديل به موجودي پير شود و برابر غول جواني شكست بخورد. با اين تفاصيل احتمالا اسم اين نمايش بايد عروس غول باشد، نه عروس گول يا گُل.
عروسگوله بيشترين نقش را در شکل گيلاني روايت پيشآهنگان بهار موسوم به عمو نوروز بر عهده دارد.
"عروسگوله " در گويش گيلکي نقاط مختلف استان گيلان، به نام هاي ديگري چون: " عروس گولي "؛ " پيربابو " ؛ " عروسي غوله " مشهور است.
عروسگوله، مراسمي در تجليل از نوروز است که به شکل کاروان شادي و پيام آور بهار و نوزايي طبيعت بوجود آمده. آنان دستهاي هماهنگ از مردمان يک روستا هستند که به روستاهاي مجاور رفته و مشتاقان چشم براهآمدن خود را شاد و مسرور مينمودند با حرکات نمايشي و اشعار طنزآميز و عبرتانگيز، نفرت خود را از بديها و زشتيها اعلام و همه را دعوت به نيکي و کار نيک مينمودند. اين گروه نمايش، خانه به خانه و آبادي به آبادي ميروند و گروهي از مردم نيز آن ها را همراهي ميکنند و شعر عروسگوله را ميخوانند و موجبات شادي مردم را فراهم مي آورند. اين نمايش با شيرين کاريهاي کاس خانم و ناز خانم ( که معمولا دو پسر نوجوان زن پوش ميباشند)آغاز ميشود، که براي تصاحب اين دو زن نبردهايي بين غول و پيرمرد آغاز ميشود و سرخوان نيز شروع به خواندن شعر عروسه گلي ميکند که با نوازندگي سرنانواز همراه است .
زمان برگزاري نمايش در روستاهاي مختلف، متفاوت از هم و به طور تقريبي بين يک هفته تا يک ماه است و از حدود نيمه دوم اسفند ماه شروع مي شود. گروه نمايش، پس از غروب آفتاب، از خانهاي به خانه ديگر ميروند و در حياط و فضاي باز جلوي هرخانه، برنامه خود را اجرا ميكنند و در هر خانهاي كه اين نمايش شادي بخش را انجام دهند، " کولبارچي " از صاحبخانه ( خانه خواه ) هدايايي مثل برنج، تخم مرغ، شيريني و گاهي هم پول طلب مي کند. اعضا گروه هميشه ثابت نيستند در بعضي مواقع فقط نازخانم هست." عروسگوله " در واقع گروه نمايشي سيار، و اجراي آن ميداني است.
اعضاي اين گروه نمايشي عبارتند از:
سرخون(خواننده)، کاس خانم، ناز خانم، پير بابا، غول، دياره زن، کتاره زن وساز زن (سرنا نواز).
غول، مردي بلند قد و زورمند با لباس مندرس و قيافه عجيب با پوتين و کلاه و کچکي در دست است. لباس غول، چغا و بر پا، چمش يا گالش دارد و در ساق پا تاوه، جارو در کمر، غور و زنگ در کمر و ريسمان متصل به زنگ که شانههاي او را ميگيرد، همراه دارد.
پيربابو، ريش سفيد، پوستين کلاه در سر و کچکي در دست و دور کمر حمايلي که زنگ و غور به آن آويخته ميشود، دارد و همچنين عروس، مردي با لباس محلي است که بر سر، منديل زده و دستمال سفيد تور بر سر و همينطور در يک دست دستمال و در دست ديگر جوالدوز براي دفاع از خود دارد.
کولبارچيها نيز با کيسه در پشت يا در دست گندم با گروه هستند.
غول، تمثيلي از زشتيها و بديها است و عروس، نماد اخلاق و خوبيها، پاسدار نيکيها و پند و نصيحت راستي و چگونه خوب زيستن را به عروسگوله نشان ميدهد.
تم داستان، جنگ غول و پيربابو بر سر تصاحب عروس است كه غول و پير بابو كشتي ميگيرند و گاهي پيربابو پيروز ميدان است و گاهي غول. بعد از پايان نمايش سرنانواز آهنگهاي شادي را به نوا درميآورد و گروه هلهلهكنان به خانههاي ديگر ميروند و نمايش را از نو شروع ميکنند.
در بسياري موارد مشهود است كه در اين مبارزه، آيين پيروزي با غول بوده است، پيروزي غول بر پيربابو ميتواند نمادي از پيروزي قهرمان جوان بر قهرمان پير باشد، يا به تعبيري سياهي در اينجا نماد زايش و رنگ گرفتن طبيعت و گرم و جوانشدن آن برابر ديو سرما و زمستان باشد و سفيدي پيربابو در واقع نمادي از يخ و برف و پيري، كه ميخواهد عروس طبيعت يا بهار را در اسارت خود نگه دارد كه قهرمان جوان و تنومند اين شانس را از او ميگيرد.
غول در را ميزند و صاحب خانه را ميخواهد که از خانه بيرون بيايد و پس از رد و بدل شدن صحبتهايي ميگويد:
اي خانخواه بيرون بيه تي سگ مره گيره، يکي زنم ميره/
اي خانخواه بيرون بيه عروسگوله بيارديم/
جان دله بيارديم خانخواه تره نيرديم تي پسر بيارديم/
از راه دور بيارديم چه ظرف زور بيارديم /
خانخواه تره نيارديم تي پسر بيارديم /
آهاي پيربابو تي افسار کهنه وابو، تي پالون پيربابو /
تي جوه چرکم بو عروسگوله بيارديم جان دل بيارديم.
پيربابو نيز در جواب ميگويد:
غول ببين غول کمر بجير توله کمر بجور نقره
و غول پاسخ مي دهد:
عروس ميشه مي جان شه مي دلشه سياه کشمشه /
زحمت بکشه آهاي پيربابو تي ريش سفيدابو /
عروس گوله بيارديم جان دله بيارديم /
خانخواه تره نيارديم تي پسر بيارديم/
غلام بما غلام پير غلام بما شمي محله چربمه براي حاجتر بمه
غلام مي گويد: غلام دروغ گونه، غلط کنه عروس ميشه سيا کشمشه.
دعوا غول و غلام با کچک شروع مي شود بعد از مدتي همه با هم مي گويند:
عروس گوله همينه ببينين چه نازنينه /
عروس گوله بيارديم جان دله بيارديم/
عروس شب بيارديم بي چادر شب بيارديم/
خانخواه تره نيارديم تي پسر بيارديم/
آهاي پير بابو تي کاره وه چه وابو تي ريشه سفيدابو/
عروس کي شه پير بابو شه پير بابو زحمت بکشه /
اي غولک شيرازي يه قدري بکن بازي تا خانخواه ببو راضي/
حمام بزار بيارديم چه ظرف زور بيارديم /
عروس گوله همينه عروس نازنينه عروس بهار چينه /
اي پيربابو تي افسار کهنه وابو زمستانم بهارابو/
عروس گوله بيارديم جان دله بيارديم خانخواه تره نيارديم تي پسر بيارديم /
عروسگوله همينه ببين چه نازنينه .
فرازهايي از ترانه " عروس گولي " به گويش گيلکي گالشي:
عروس گوله باوارديم /
جانه ديلي باوارديم
خانخواه تره ناوارديم /
تي پسره باوارديم
اي خانه دو بر داره !مرغانه دو سر داره !!
خانخا زن، پسر داره ! الله تو نگه داره
پير بابو :
اي خانه به او خانه ميرزا ملک خانه
مورغانه چهل دانه، اين نقش بزرگانه
غول :
آهاي پير بابو /
تي افسار کهنه وابو /
تي پالون پيربابو ...
پيربابو :
آن غول ببين غوله /
آنه کمر بجير چوله /
کمر بجور نقره...
غول :
عروسگوله ميشه /
ميجانه شه /
ميدلشه /
سياه کشمشه ...
پيربابو :
رنگا بيدينه رنگانا، ماه فوتوسته دنگه
قوربون خدا بوشوم، تي ديل چه مانه؟ سنگه
عروسگوله باوارديم /
جانه ديلي باوارديم
خانخواه تره ناوارديم /
تي پسره باوارديم
عروسگوله همينه ! ببين چه نازنينه !
تي چشم درويش بکن ! عروس خو يارشنه !
ابزارها و لوازم مورد استفاده در اين مراسم عبارتند از: لباس، گالش، کلاه، کچک، جارو، زنگوله، ريسمان، ريش سفيد براي پيربابو، پوستين، منديل براي سرعروس، دستمال سفيد، جوالدوز، کلاه تخم مرغي، کلاه نمدي، کيسه و سبد و...
در حقيقت مراسم عروسگوله، شکل گيلاني روايت پيش آهنگان بهار موسوم به عمو نوروز است و مشابه آن با تفاوتهايي در نام و شکل اجرا در نقاط ديگر ايران وجود دارد. در نواحي گوناگون، او را با نامهاي متفاوتي ميشناسند: در خراسان و بخشهايي از افغانستان «بيبي نوروزک»، در خمين و اراک «ننه نوروز»، در كرانههاي خليج فارس «ماما نوروز»، در آذربايجان «ننه مريم»، در تاجيكستان و بخاراي شريف و ديگر واديهاي ورارود «ماما مروسه» و نامهاي مشهور ديگري همچون بابا نوروز و عمو نوروز. شيوه اجراي نمايشها در نواحي گوناگون، زمان مراسم و حتي ترانههايي كه سروده ميشود، گاه با يكديگر متفاوت هستند و اين تفاوتها ناشي از ويژگيهاي خاص هر ناحيه است.